امروز میخواهم درباره موضوع مهمی صحبت کنم. موضوعی که بسیاری از شما ممکن است بدون اینکه متوجه خطرات آن شوید، به آن پرداختهاید. این عادت گفتن برنامههایتان به همه است. بله، من جدیام. بسیاری از مردم دوست دارند هر ایده یا هر رویایی که دارند، به هر کسی که گوش میدهد اعلام کنند. برخی از شما احتمالا این کار را در شبکههای اجتماعی انجام میدهید، درست است؟ «سلام دوستان، من یک کسبوکار جدید راهاندازی میکنم، برایم آرزوی موفقیت کنید» یا «من برنامه دارم که این کار را انجام دهم.» به دقت گوش دهید، نباید داستانهای خود را برای همه بگویید.
چرا نباید برنامههایتان به اشتراک بگذارید
وقتی برنامههایتان را به همه میگویید، چه اتفاقی میافتد؟ همه شروع به دادن مشاوره میکنند. مشاوره از افرادی که هرگز آنچه شما سعی دارید انجام دهید، انجام ندادهاند. مشاوره افرادی که از گرفتن ریسک میترسند. مشاوره از افرادی که، بیایید صادق باشیم، گاهی اوقات نمیخواهند موفق شوید. این مانند دعوت کردن 100 سرآشپز به آشپزخانهتان برای تهیه یک غذا است؛ تعداد زیاد آشپزها، خورشت را خراب میکند. دوستان من، صدای بیش از حد، شما را گیج میکند.
یک مشکل دیگر وجود دارد. وقتی بیش از حد درباره برنامههایتان صحبت میکنید، تمام هیجان را در صحبت کردن مصرف میکنید نه در عمل کردن. فکر کنید؛ وقتی به کسی درباره ایده بزرگتان میگویید، ممکن است بگوید: «این شگفتانگیز به نظر میرسد!» و برای یک لحظه احساس میکنید که قبلا موفق شدهاید. احساس خوبی دارید، اما مشکل این است که آن احساس موفقیت، انگیزهای که برای انجام دادن آن نیاز دارید را جایگزین میکند. جای صرف انرژی روی اجرا، انرژیتان را روی گفتوگو صرف میکنید. جای کار کردن به آرامی، در جستجوی تایید هستید. پیشنهاد من این است: ساکت بمانید و بگذارید عملتان صحبت کند.
دریافت بازخورد: کجا باید خط کشی کنید
ممکن است فکر کنید، چه اشکالی در اشتراکگذاری ایدههایم وجود دارد؟ آیا نباید از دیگران بازخورد بگیرم؟ اینجا است که موضوع پیچیده میشود. البته که باید راهنمایی بگیرید، اما نه از هر کسی. بگذارید یک مثال بزنم.
وقتی من Alibaba را راهاندازی کردم، هیچکس به ما ایمان نداشت. مردم فکر میکردند من دیوانهام. یک کسبوکار تجارت الکترونیک در چین؟ جدی؟ اینترنت برای کشورهای غربی است، نه چین! به یاد میآورم یکی از معلمانم به من گفت: شاید بهتر باشد به تدریس ادامه دهی. این بسیار خطرناک است. اگر به آنها گوش میدادم و دیدگاه کامل خود را با همه به اشتراک میگذاشتم و اجازه میدادم شک و تردیدها در ذهنم کاشته شود، فکر میکنید Alibaba امروز وجود داشت؟ البته که نه.
چشماندازتان، چشمانداز شما است
چشماندازتان ، چشمانداز شما است. این شخصی است، یکتا است. آنها در کفشهای شما راه نرفتهاند و تجربیات، افکار، آرزوها و رویاهای شما را تجربه نکردهاند. پس چگونه میتوانند واقعا درک کنند شما چه چیزی میخواهید به دست آورید؟ به همین دلیل میگویم، نباید داستان خود را برای همه بگویید. نه همه آماده شنیدن هستند. نه همه آمادهاند که به شما ایمان بیاورند، درست مانند آنگونه که خودتان به خودتان ایمان دارید. و مهمتر از همه، نه همه قادر به ارائه نوع مناسب مشاوره هستند.
سکوت: راز موفقیت شما
این مانند کاشتن یک دانه است. شما هر روز دانه را بیرون نمیآورید تا به همه نشان دهید چه چیزی میکارید. شما آن را در خاک میگذارید و آبیاری میکنید، از آن مراقبت میکنید و یک روز، به درخت تبدیل میشود. تنها در آن زمان است مردم میتوانند نتایج کار سخت شما را ببینند. وقتی درباره برنامههایتان ساکت میمانید، چیزی جادویی اتفاق میافتد؛ متمرکزتر میشوید، نگران نظر دیگران نیستید و شروع به تمرکز روی کار میکنید.
اجرای آرام
اجازه دهید یک داستان خندهدار با شما به اشتراک بگذارم. وقتی اولین بار Alibaba را ساختیم، سر و صدای زیادی وجود داشت. همه درباره حباب داتکام صحبت میکردند و اینکه تجارت الکترونیک هرگز در چین کار نخواهد کرد. یادم میآید در جلسات تجاری شرکت میکردم و مردم میگفتند: جک، تو وقتت را تلف میکنی. هیچکس در چین نمیخواهد آنلاین خرید کند. ما ترجیح میدهیم به بازارها برویم، محصولات را لمس کنیم و برای قیمت چانه بزنیم. اما من چه کار کردم؟ آیا شروع به بحث با آنها کردم و سعی کردم آنها را قانع کنم که اشتباه میکنند؟ نه، من ساکت ماندم و سخت کار کردم. من چشماندازم را در دل نگه داشتم و روی ساختن چیزی شگفتانگیز تمرکز کردم.
ما یک تیم کوچک بودیم شب و روز کار میکردیم، نودلهای فوری میخوردیم و در دفتر میخوابیدیم. زمان صحبت کردن نداشتیم و خیلی مشغول کار بودیم. حدس بزنید چه شد؟ وقتی Alibaba بالاخره رونق گرفت، همه شگفتزده شدند. «این چگونه اتفاق افتاد؟» پرسیدند و من لبخند زدم. «به شما گفته بودم!» البته این را بلند نگفتم. این زیبایی اجرای آرام است؛ شما مردم را با نتایج شگفتزده میکنید نه با کلمات.
حسادت و نفرت: واقعیتی سخت
حالا بیایید درباره چیزی دیگر صحبت کنیم: حسادت. این یک واقعیت تلخ است؛ اما همه افراد از موفقیت شما خوشحال نخواهند بود. در واقع، برخی از افراد ممکن است حسادت کنند. آنها ممکن است به صورت شما لبخند بزنند، اما در اعماق وجودشان نمیخواهند شما برنده شوید. میدانید چرا؟ وقتی برنامههایتان را به این افراد میگویید، آنها میتوانند شما را خراب کنند، گاهی اوقات بدون اینکه حتی متوجه شوند.
من مطمئنم بسیاری از شما این تجربه را داشتهاید. به کسی درباره رویایتان میگویید و جای حمایت، آنها میگویند: «آیا مطمئنی؟ این به نظر خطرناک میآید.» یا «آیا واقعا فکر میکنی میتوانی این کار را انجام دهی؟» شک و تردیدهای آنها به آرامی به ذهنتان نفوذ میکند و شروع به سوال کردن از خود میکنید. قبل از اینکه بدانید، اعتمادبهنفس خود را از دست میدهید. این است که حسادت میتواند به آرامی و بهصورت زیرکانه شما را تحت تاثیر قرار دهد و رویاهای شما را نابود کند.
راهحل: سکوت را انتخاب کنید
راهحل ساده است: به افراد این فرصت را ندهید که حسادت کنند. برنامههایتان را نگه دارید و بگذارید وقتی موفق شدید، آنها از آن مطلع شوند. حالا، نمیگویم هرگز نباید برنامههایتان را با کسی در میان بگذارید؛ البته که گاهی اوقات باید مشاوره بگیرید، بازخورد بگیرید و ایدههایتان را با کسی به اشتراک بگذارید. اما اینجا کلید است: انتخاب کنید. برنامههایتان را با افرادی که دیدگاه شما را درک میکنند به اشتراک بگذارید، نه با افرادی که منفی یا بدبین هستند.
جای آن، یک گروه کوچک از افراد قابل اعتماد پیدا کنید؛ افرادی که به شما ایمان دارند، افرادی که تجربه دارند و میتوانند انتقاد سازندهای ارائه دهند. در مورد من، چند دوست نزدیک و مشاور داشتم که در روزهای اولیه Alibaba از من حمایت کردند. آنها همیشه نمیفهمیدند چه کار میکنم، اما به توانایی من برای شفافسازی امور ایمان داشتند. مرا تشویق کردند ادامه دهم حتی زمانی که اوضاع سخت بود.
شجاعت در برابر ترس
بیایید به یک موضوع دیگر بپردازیم: ترس. گاهی اوقات برنامههایمان را به همه میگوییم چون میترسیم. میترسیم شکست بخوریم، میترسیم احمق به نظر بیاییم، میترسیم اشتباه کنیم. فکر میکنیم با اعلام برنامههایمان به جهان، به نوعی از خودمان محافظت میکنیم. فکر میکنیم اگر برنامههایمان را اعلام کنیم، مسئول خواهیم بود و بنابراین بیشتر احتمال دارد که موفق شویم. اما واقعیت این است؛ ترس یک انگیزه وحشتناک است.
اگر تصمیمات خود را بر اساس ترس بگیرید، به وضوح فکر نمیکنید. شما از جایگاهی عمل نمیکنید که در آن اعتمادبهنفس دارید، بلکه اجازه میدهید نظرات دیگران بر رفتار شما تاثیر بگذارد. نترسید که شکست بخورید. نترسید که اشتباه کنید. شکست بخشی از سفر است و در واقع ضروری است. وقتی من Alibaba را راهاندازی کردم، بارها شکست خوردم. اشتباهات زیادی کردم که شمارش آنها را از دست دادم، اما تسلیم نشدم. ترس نباید شما را از پیشرفت بازدارد.
اجازه دهید موفقیت خود صحبت کند
در پایان، هیچکس به برنامههای شما اهمیت نمیدهد. آنها به نتایج شما اهمیت میدهند. شما میتوانید تمام روز درباره آنچه میخواهید انجام دهید صحبت کنید؛ اما اگر تحویل ندهید، این بیمعنا است. به همین دلیل من همیشه میگویم: بگذارید موفقیت خود صحبت کند. وقتی Alibaba موفق شد، مردم شگفتزده شدند. آنها نمیتوانستند باور کنند که این تیم کوچک از زیرمجموعهها یکی از بزرگترین شرکتهای تجارت الکترونیک در جهان را ساخته است. در آن زمان، دیگر دیر بود آنها ما را نقد کنند یا به ما شک کنند. نتایج خود به خود صحبت کردند.
نتیجهگیری: سکوت، ابرقدرت شما است
پس دوستان جوان من، وقتی در سفرهای خود حرکت میکنید، این را به یاد داشته باشید: سکوت ابرقدرت شما است. وقت خود را برای گفتن برنامههایتان به همه هدر ندهید. از افرادی که دیدگاه شما را درک نمیکنند، تایید نگیرید. اجازه ندهید ترس بر تصمیمات شما تاثیر بگذارد. در عوض، روی کار خود تمرکز کنید. بگذارید عملتان بلندتر از کلمات صحبت کند. موفقیت خود را به افرادی که به شما شک کردند، نشان بدهید و آنها را شگفتزده کنید. مهمتر از همه، به خودتان اعتماد کنید. شما همه چیزهایی که برای موفقیت نیاز دارید را در اختیار دارید؛ فقط باید متمرکز بمانید، ساکت بمانید و به جلو حرکت کنید. یک روز، وقتی به آرزوهای خود رسیدید، مردم از شما خواهند پرسید که چگونه این کار را انجام دادید و شما لبخند خواهید زد، زیرا خواهید دانست راز موفقیتتان بسیار ساده بود: برنامههایتان را برای خود نگه داشتید.
میانگین امتیاز 4.6 / 5. تعداد آرا: 18
7 دیدگاه برای “قدرت سکوت از دید بنیانگذار علی بابا”
سکوت.
مفید بود و ممنون از شما.
قانون طلایی شکار نیز «سکوت» است؛ سکوتی توأم با دقت بر روی هدف. شکارچیان خاموش طبیعت نیز به مانند جغد، در این راستا بسیار موفق هستند.
پرفکت
بسیار عالی بود و من سالهاست با حرف ایشون در این مورد هم عقیده ام.
بسیار عالی است من همیشه به این ترتیب نتیجه گیری کردم
سپاس از این همه ارزش افزایی و ایجاد اشتیاق برای مراجعه و مطالعه مطالب ارزشمند؛ واقعا” قدرت سکوت فوق العادست؛ زمانیکه حرفتو نمیفهمن و یا جواب خیلی از سوالات ناچیز وبی مقدار سکوته.بازخورد هم فوق العادست حتی با سکوتی معنادار که نشان از پختگی دارد در برابر نکات کم ارزش در بستر زمان.سپاس نیاز داشتم به این مقاله ارزشمند امروز برای شرکت در جلسه ای که یکی از راههای ارزشمندش سکوت و نظاره کردنه. درود درود
بسیار عالی
مقاله خوب و مفیدی بود.