چرا مدرسها حرفهای ضد و نقیض زیادی میزنند؟ یعنی یک مدرس یک راه حلی ارائه میده و مدرس دیگری در همون حوزه میگه اون راه حل کاملاً اشتباه است و اون حرف را گوش نکنید. من میخواهم چند تا نکته اشاره کنم که بهتر است به این نکات با دقت بیشتری توجه کنیم و عمق این موضوع رو یه کم درک کنیم.
نکته اول: وجود راههای متعدد
در بسیاری از حوزهها به هیچ وجه یک راهکار یا مراحل مشخصی برای رسیدن به یک نقطه وجود ندارد. منظورم اینه که راههای زیادی وجود داره و نمیشه گفت که حتماً این راه درسته یا یک راه دیگه. مثلاً ما میخواهیم کسب و کارمونو رشد بدیم و فروشمون رو بیشتر کنیم. آیا باید قیمت محصولاتمون رو بالاتر ببریم یا پایینتر بیاریم؟
نکته دوم: توجه به کانتکست
خیلی مهم اینه که ما یک قسمت از حرف یک مدرس رو جدا میکنیم و این رو معیار قرار میدیم و توجه نمیکنیم اون مدرس در چه کانتکست یا در چه بافتاری این حرف رو زده. یکی از بهترین مثالها خود من هستم که یک روز در بندر عباس همایش داشتم. در همایش صبح گفتم اگر میخواهید یک ایده کسب و کاری اجرا کنید، تا زمانی که از افراد زیادی نپرسید که این ایده جواب میده یا نه، به هیچ وجه اجرا نکنید. اما در یک کارگاه کوچکتری از کارآفرینان حرفهای گفتم که اگر ایده خوبی به ذهنتون میرسه، با هیچکسی مشورت نکنید و فقط خودتون تصمیم بگیرید.
نکته سوم: تجربیات شخصی
بسیاری از مدرسها بخشی از تجربیات خودشون رو آموزش میدهند و این تجربیات شاید خیلی جامع نباشه و همیشه صدق نکنه. من سالها پیش با یک مدیری کار میکردم که معتقد بود تنها راه خوب مدیریت اینه که با کارکنان خیلی سختگیر باشه. این تجربه مقطعی بوده و شاید در شرایط خاصی جواب بده، اما در بلندمدت ممکنه کارکنان خوبش رو از دست بده.
نتیجهگیری
به عنوان مدرس و یادگیرنده، باید قبول کنیم که حرفهای ضد و نقیض زیادی وجود داره. سعی کنیم با شرایط خودمون کدوم مناسبتره یا حتی هر دو رو تست کنیم. همچنین به مدرسها توصیه میکنم که در حوزههایی مثل علوم انسانی و کسب و کار، روی ایدههای خودمون اصرار نکنیم و به یادگیرندهها امکان انتخاب بدهیم.
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 3