خلاصه کتاب افسانه‌ موفقیت
TheSuccessMyth
5
(7)

خلاصه کتاب افسانه‌ موفقیت درباره‌ چیست؟

کتاب «افسانه‌ی موفقیت» نوشته اِما گانون معیارهای مرسوم موفقیت را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد چطور این معیارها اغلب منجر به احساس نارضایتی و پوچی می‌شوند. این کتاب چارچوب جدیدی برای نگاه به موفقیت پیشنهاد می‌کند که به‌ جای دستاوردهای اجتماعی، بر رضایت شخصی تمرکز دارد. این کتاب از طریق ترکیبی از شواهد روایی و توصیه‌های عملی، خوانندگان را به بازتعریف موفقیت دعوت می‌کند تا بیشتر با ارزش‌ها و آرزوهای خودشان هم‌سو باشد.

 

موفقیت را با شرایط خودت تعریف کن

در دنیایی که دائما شما را به دنبال‌کردن رویاهای بزرگ‌تر، انباشتن ثروت بیشتر و دستیابی به جایگاه بالاتر سوق می‌دهد، ماهیت واقعی موفقیت اغلب گم می‌شود. یک افسانه از موفقیت ساخته شده است مبنی بر اینکه فرمول مشخصی برای موفقیت وجود دارد که می‌شود دنبال‌ کرد. مسیری تعیین‌شده برای رسیدن به رضایت و خوشبختی نهایی. بااین‌حال، بسیاری از کسانی که سعی کرده‌اند این مسیر را دنبال کنند می‌توانند گواهی دهند، واقعیت بسیار پیچیده‌تر است.

اینطور برای ما تبلیغ کرده‌اند که مفهوم موفقیت برای همه افراد دستاوردی یکسان است که شامل شهرت، ثروت و بهره‌وری دائمی است. اما این تعریف از موفقیت اغلب منجر به فرسودگی شغلی، سرخوردگی و چرخه‌ی بی‌پایانی از نارضایتی می‌شود. فشار برای «داشتن همه چیز» انتظارات غیرواقعی ایجاد می‌کند درحالی‌که اهمیت رفاه شخصی، روابط معنادار و شادی اصیل را نادیده می‌گیرد.

در این خلاصه، یاد می‌گیرید که این افسانه‌های موفقیت را از بین ببرید. محدودیت‌های ثروت در ایجاد شادی، جنبه‌های منفی بهره‌وری بی‌وقفه، ماهیت توخالی شهرت و این توهم که رسیدن به یک نقطه‌ی عطف می‌تواند شادی دائمی را به ارمغان بیاورد، بررسی خواهید کرد. با تغییر دیدگاه خود، یاد خواهید گرفت که چگونه موفقیت را با شرایط خود دوباره تعریف کنید و بر آنچه که واقعا برای زندگی شما رضایت و شادی به ارمغان می‌آورد، تمرکز کنید.

 

افسانه خوشبختی

آیا تابه‌حال شده است که در خیابان در حال پیاده روی باشید و همزمان در افکار خود غوطه‌ور شده باشید و همان موقع شخصی از شما بخواهد که لبخند بزنید؟ این تجربه‌ی آشنا و اغلب آزاردهنده، به‌ویژه برای زنان، نشانه‌ی آزاردهنده‌ای از یک انتظار فراگیر اجتماعی است: این باور که ما باید همیشه شاد باشیم.

در واقعیت، احساس خوشبختی تنها یکی از احساسات زودگذری است که مردم تجربه می‌کنند. تلاش برای حفظ حالت شادی دائمی نه پایدار است و نه سالم، اغلب منجر به عدم صداقت عاطفی و پریشانی می‌شود. بین ایده‌آل اجتماعی شادی دائمی و حالت‌های عاطفی واقعی که بسیاری از افراد گزارش می‌کنند، شکافی وجود دارد. در واقع، مطالعات نشان می‌دهد که بخش قابل‌توجهی از مردم استرس طاقت‌فرسا و غم مداوم را تجربه می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر، آن‌طور که به ما گفته شده باید باشیم، شاد نیستیم.

چه چیزی می‌تواند باعث این شکاف بین احساسات مورد انتظار و آنچه واقعا تجربه می‌کنیم شده باشد؟

رسانه‌های اجتماعی با نمایش زندگی‌های پر از شادی و موفقیت، انتظارات را تشدید می‌کنند که می‌تواند باعث شود کاربران روزمره احساس ناکافی بودن کنند. این تحریف دیجیتال می‌تواند نارضایتی و فشار عاطفی را که بسیاری احساس می‌کنند عمیق‌تر کند.

در واقع، برای برخورداری از یک سلامت عاطفی واقعی، ما باید کل طیف احساسات انسانی را بپذیریم. احساساتی مانند غم، دلتنگی یا آرامش، همه بخش‌های ضروری از تجربه‌ی انسانی هستند و ارزش‌گذاری این احساسات در کنار شادی می‌تواند به یک زندگی غنی‌تر و معتبرتر منجر شود.

بنابراین، به‌جای تلاش برای یافتن شادی دائمی، بر مدیریت موثر احساسات خود تمرکز کنید. یک تکنیک عملی، تغییر چارچوب افکار منفی است. در موقعیت‌های دشوار، این تکنیک حس شما را تغییر می‌دهد تا از تشدید آن‌ها جلوگیری کند. به‌عنوان‌مثال، اگر به محض اینکه روزتان را شروع می‌کنید احساس می‌کنید که در یک برنامه‌ی کاری شلوغ غرق شده‌اید، ممکن است در ابتدا فکر کنید: «من خسته‌ام و نمی‌توانم با این روز روبرو شوم». اما می‌توانید این فکر را به این صورت تغییر دهید: «من خسته‌ام چون سخت کار کرده‌ام و به اهداف روزانه‌ام رسیده‌ام و به تلاشی که می‌کنم افتخار می‌کنم». این می‌تواند دیدگاه شما را تغییر دهد و احساس نارضایتی را کاهش دهد.

می‌توانید تکنیک تغییر چارچوب را در سرتاسر روز روی احساسات خود اعمال کنید. هنگامی که اتفاقات ناگوار کوچکی رخ می‌دهد، مانند افتادن بشقاب ناهار از دست یا شکستن چتر، به‌جای اینکه در ناامیدی فروبروید، ممکن است افکار خود را تغییر دهید تا بر جنبه‌های مثبت یا ماهیت پیش پا افتاده‌ی این ناخوشی‌ها تمرکز کنید. این تغییر در طرز فکر، وقوع مشکلات را می‌پذیرد بدون اینکه اجازه دهد جنبه‌های خوب زندگی شما را بیش از حد تحت‌الشعاع قرار دهد.

هدف قراردادن خوشبختی دائمی غیرواقعی است و می‌تواند مضر باشد. روراست بودن با واقعیت زندگی و انعطاف‌پذیری عاطفی رویکردی عملی‌تر و رضایت‌بخش‌تر است؛ بنابراین تنوع طبیعی احساسات خود را بپذیرید تا برای مقابله موثرتر با چالش‌های زندگی آماده باشید.

 

افسانه بهره‌وری

در سال ۱۹۶۵، یک کمیته‌ی فرعی سنای ایالات متحده پیش‌بینی کرد که پیشرفت در فناوری ساعات کاری ما را تا سال ۲۰۰۰ به‌شدت کاهش می‌دهد. اگر این تجربه‌ی شما نبوده است، تنها نیستید. در عوض، به نظر می‌رسد که فهرست کارهای مدرن (To-Do List) طولانی‌تر می‌شود. ما حتی بیش از حد کار کردن را زیبا جلوه می‌دهیم، خستگی را به‌عنوان نشان افتخار معرفی می‌کنیم و دائما بدون اینکه لحظه‌ای برای نفس‌کشیدن وقت بگذاریم، به سراغ کار بعدی می‌رویم. از زمانی که ایمیل در تلفن‌های ما در دسترس قرار گرفت، حتی طول روزهای کاری ما دو ساعت افزایش‌یافته است. آیا این شتاب بی‌وقفه واقعا همان چیزی است که موفقیت به نظر می‌رسد؟

تمرکز شدید روی بهره‌وری معایب قابل‌توجهی دارد، به‌ویژه از نظر سلامت روان. در اعتراف به اینکه به استراحت نیاز دارید، به‌ویژه به دلایل سلامت روان، یک انگ وجود دارد. اغلب ادعای بیماری جسمی آسان‌تر از اعتراف به نیاز به یک روز فقط برای رفع فشار روحی است. با اینکه آگاهی عمومی درباره این استرس‌ها افزایش یافته است، این انگ همچنان در جامعه وجود دارد.

فناوری، درحالی‌که نوید کاهش بار ما را می‌دهد، اغلب فشار را برای «همیشه مولد بودن» تشدید می‌کند. از برنامه‌ها و اپلیکیشن‌هایی که کتاب‌ها را در عرض چند دقیقه خلاصه می‌کنند بگیرید تا ابزارهایی که قول می‌دهند هر جنبه‌ای از زندگی را ساده کنند، فشار برای انجام کارهای بیشتر در زمان کمتر در همه‌جا وجود دارد. اما این اغلب منجر به درگیری سطحی با اطلاعات و سرعت سرسام‌آوری می‌شود که باعث میشود مردم از فرط خستگی اصطلاحا «بِبُرند».

هزینه‌ی شخصی این فشار بهره‌وری می‌تواند شدید باشد. بسیاری احساس می‌کنند از شدت کار کردن مریض شده‌اند، کمبود خواب دارند و بعد از ساعت کار، حتی در زمان استراحت هم قادر نیستند خود را از کار جدا کنند. بنابراین شاید لازم باشد در نوع نگاه‌مان به کار و بهره‌وری اساسا تجدیدنظر کنیم.

به‌جای فرهنگ تجلیل از کار بیش از حد، باید برای تعادل ارزش قائل شویم و تشخیص دهیم که چه زمانی بدن و ذهن ما نیاز به استراحت دارند. وقتی بدنتان به شما می‌گوید که سرعت خود را کم کنید، به آن گوش دهید. به فشارهایی که برای بهره‌وری به خود وارد می‌کنید، فکر کنید. آیا می‌توانید فهرست کارهای خود را کاهش دهید یا به خود زمان بیشتری بدهید؟ به این فکر کنید که هنگام انجام کار دنبال چه احساسی هستید: رضایت؟ احساس کافی بودن؟ چیزی را به خودت ثابت کنی؟ شاید راه‌های دیگری برای دستیابی به این احساسات وجود داشته باشد.

در دنیایی که وسواس پیدا کرده که خروجی هرچه بیشتر و بهتر تولید کند، باید یاد بگیریم که مرزهایی را در اطراف کار تعیین کنیم و ارزش استراحت را درک کنیم. اولین قدم برای عادات کاری سالم‌تر و در نهایت، زندگی متعادل‌تر این است که تشخیص دهیم تلاش برای دائما مشغول به کار بودن، روش پایداری نیست،

 

افسانه شهرت

در مراسم جوایز گلدن‌گلوب ۲۰۱۶، جیم‌کری با طنز خود را به‌عنوان برنده‌ی دو جایزه معرفی کرد و به شوخی گفت که چگونه سه بار برنده‌شدن جایزه بالاخره باعث می‌شود که او احساس «کافی بودن» کند. این لحظه با خنده‌های عصبی همتایان موفق او مواجه شد، یادآوری ناراحت‌کننده‌ای از تلاش برای کسب جایگاه بالاتر که بر فرهنگ سلبریتی حاکم است. این موضوع یک تصور به شدت نادرست را نشان داد که شهرت و کسب اعتبار برابر با رضایت شخصی است.

جذابیت شهرت در طول زمان کمی تغییر کرده است. درگذشته، مردم به دنبال شهرت بودند تا میراث ماندگاری از خود به‌جای بگذارند. امروزه تمرکز بر کسب اعتبار فوری در طول زندگی فرد است. این نشان‌دهنده‌ی تغییری اجتماعی است که در آن اعتبار عمومی ارتباط تنگاتنگی باهویت شخصی و موفقیت درک‌شده دارد. این وسواس مدرن به شهرت نشان می‌دهد که چقدر تایید بیرونی در حس عزت‌نفس و موفقیت ما ریشه دوانده است.

سلبریتی‌ها اغلب خودشان از پوچی این شهرت می‌گویند. با وجود داشتن ثروت، امنیت و تحسین، بسیاری همچنان ناراضی هستند. این واقعیت، آن باور عمومی را که تصور می‌کند زندگی یک سلبریتی، زندگی سراسر شادی و رضایت است، به چالش می‌کشند. این پارادوکس بیشتر توسط رسانه‌ها دامن زده می‌شود که افراد مشهور را به ابزاری برای برنامه‌های گمانه‌زنی و سرگرمی تبدیل کرده‌اند و استعدادها و آسیب‌پذیری‌های زندگی واقعی آن‌ها را نادیده می‌گیرند.

دنبال‌کردن شهرت را باید یک «اعتیاد به خود» (ego addiction) معرفی کرد. انگیزه‌ای که لزوما بد نیست، اما نشان‌دهنده‌ی جامعه‌ای است که جایگاه را بالاتر از بسیاری از دیگر ارزش‌ها تلقی میکند. این اعتیاد به چرخه‌ای منجر می‌شود که در آن ارزش شخصی از طریق محبوبیت و دستاوردهای بیرونی اندازه‌گیری می‌شود. این طرز فکر دستاوردهای شخصی معنادارتر و رشد درونی را در حاشیه قرار می‌دهد.

بار دیگر، رسانه‌های اجتماعی بخش بزرگی از تقصیر را به دوش می‌کشند. این رسانه‌ها بستری را برای مردم فراهم می‌کنند تا به رسمیت شناخته شوند و موج جدیدی از «خرده اینفلوئنسرها» ایجاد می‌کنند که می‌توانند بدون نیاز به رسانه‌های سنتی به جایگاه برسند. اما این دموکراتیزه شدن شهرت، فشارها و چالش‌های سلامت روان خود را نیز به همراه دارد.

اینفلوئنسرها اغلب به خاطر نیاز بی‌امان به تولید محتوا با فرسودگی شغلی مواجه می‌شوند که منجر به اضطراب و افسردگی می‌شود.

تحقیقات نشان می‌دهد که جایگاه و اعتبار به دلایل تکاملی عمیقا در روان ما ریشه دوانده است. اجداد ما با اثبات ارزش خود برای قبیله، به منابع و جفت‌های بهتری دسترسی پیدا کردند. امروزه، جایگاه هنوز هم می‌تواند شرایط مادی را بهبود بخشد، اما پیگیری مداوم می‌تواند افراد را در چرخه‌ی نارضایتی گرفتار کند.

نکته‌ی کلیدی این است که معیارهای موفقیت خود را دوباره ارزیابی کنیم. رضایت واقعی از دستاوردهای شخصی، روابط معنادار و زندگی اصیل به‌جای تعقیب اعتبار بیرونی حاصل می‌شود. شناخت و قدردانی از ارزش خودمان می‌تواند به احساس رضایت عمیق‌تر و پایدارتری نسبت به شهرت یا جایگاه منجر شود.

 

افسانه پول

یک عضو میلیونر یک گروه موسیقی پسرانه زمانی در مصاحبه‌ای گفت: «پول خوشبختی نمی‌خرد، چون بهترین چیزهای زندگی رایگان هستند». با وجود ثروت، او تدافعی، نگران و ناامن به نظر می‌رسید و اعتراف کرد که دلتنگ خانه و خانواده‌اش است. به نظر می‌رسد این یک روایت رایج است: ثروت و شهرت تضمین‌کننده‌ی شادی نیستند.

پول بدون شک مهم است. این می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند و استرس را کاهش دهد، راحتی و امنیت را فراهم کند. ثبات مالی بر رفاه تاثیر می‌گذارد، کیفیت خواب، سلامت و توانایی رد موقعیت‌های نامطلوب را بهبود می‌بخشد. اما وسواس فرهنگی ما به ثروت بیش از حد اغلب «ثبات مالی» را با نیاز به «انباشتن مقادیر هنگفت پول» اشتباه می‌گیرد.

مطالعات نشان می‌دهد که درحالی‌که پول خوشبختی را تا حدی افزایش می‌دهد، فراتر از یک آستانه‌ی معین، درآمد اضافی به طور قابل‌توجهی خوشبختی را افزایش نمی‌دهد. مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۰ توسط کانمن و دیتون نشان داد که این آستانه در آمریکا حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال است. درآمد که فراتر از این می‌رود، تاثیر کمی روی ایجاد خوشبختی بیشتر دارد. این پژوهش این تصور غلط را برجسته کرد که پول بیشتر به طور مداوم احساس خوشبختی را افزایش می‌دهد.

از نظر سلسله‌مراتب مازلو، پول برای برآوردن نیازهای اولیه‌ی فیزیولوژیکی و ایمنی ما، مانند غذا، سرپناه و امنیت ضروری است. هنگامی که این نیازهای اساسی برآورده شد، ثروت اضافی می‌تواند راحتی و آسایش را افزایش دهد و از نیازهای روان‌شناختی و خودشکوفایی سطح بالاتری مانند روابط، احترام و رشد شخصی حمایت کند. اما پول احساس خوشبختی کلی را چندان افزایش نمی‌دهد.

تعقیب بی‌پایان زندگی لاکچری می‌تواند افراد را به دام بیندازد، درک آن‌ها از خود را تغییر دهد و چرخه‌ی خواستن بیشتر و بیشتر را تداوم بخشد.

تمجید اجتماعی از زیاده‌روی در ثروت اندوزی اغلب این واقعیت را پنهان می‌کند که انباشت بی‌پایان منجر به رضایت پایدار نمی‌شود. پول می‌تواند نیازهای اولیه را برآورده کند و راحتی را فراهم کند، اما فراتر از این، معادل خوشبختی نیست. تلاش برای ثروت بیش از حد می‌تواند عوامل استرس‌زای جدیدی ایجاد کند، افراد را منزوی کند و آن‌ها را کمتر خوشحال کند.

شاید یک راه برای شکستن این چرخه‌ی انباشت، نوعی درآمد پایه‌ای برای همه باشد که به طور منظم مبلغ مشخصی را به هر شهروند بدهد که تضمین کند نیازهای اولیه‌ی همه برآورده می‌شود. شاید این رویکرد بتواند با تضمین برآورده‌شدن نیازهای اولیه بدون پیگیری بی‌امان ثروت بیش از حد، استرس اجتماعی را کاهش دهد و رفاه کلی را بهبود بخشد. مدافعان این نظریه معتقدند که این امر مردم را تشویق می‌کند تا بدون گرفتار شدن در مشکلات مالی رشد کنند.

در نهایت، ثروت واقعی چیزی بیش از پول است. این شامل «داشتن وقت» (برای لذت بردن از آنچه داریم) در کنار احساس خوشبختی و سلامتی است. شناخت و ارزش‌گذاری اشکال مختلف دارایی در زندگی می‌تواند به یک زیست متعادل‌تر و رضایت‌بخش‌تر منجر شود. با تغییر دیدگاه خود در مورد ثروت، فراتر از سود مالی، می‌توانید معنا و رضایت بیشتری پیدا کنید.

 

افسانه رسیدن

این را تصور کنید: سال‌هاست که رویای انتشار اولین کتاب خود را در سر می‌پرورانید و بالاخره این اتفاق افتاده است. راه‌اندازی کتاب هیجان‌انگیز است، پر از جشن و احساس موفقیت است. اما با این‌ حال، چند ماه بعد، با وجود دستیابی به هدفتان، احساس ناامیدی و عدم رضایت می‌کنید.

این «ضد اوج» یک تجربه‌ی رایج است که توهم احساس خوشبختی پایدار پس از دستاوردهای مهم را برجسته می‌کند. این به دلیل چیزی است که ما آن را «مغالطه‌ی رسیدن» می‌نامیم که به‌اشتباه فکر می‌کنیم رسیدن به یک نقطه‌ی عطف شادی پایدار را به همراه خواهد داشت. بسیاری از مردم با این مغالطه روبرو می‌شوند، نه فقط هنگام انتشار یک کتاب، بلکه در رابطه‌ با سایر رویدادهای مهم زندگی مانند استخدام در شغل رویایی، خرید خانه‌ جدید، ارتقا شغلی، تکمیل ماراتن یا حتی ازدواج.

البته این نقاط عطف قابل‌ توجه هستند و ارزش جشن‌ گرفتن را دارند، اما آن خوشبختی پایداری را که ما انتظار داریم به ارمغان نمی‌آورند. هنگامی که هیجان اولیه فرومی‌نشیند، زندگی با فراز و نشیب‌های معمول خود ادامه می‌یابد. مغالطه‌ی رسیدن ما را ناامید می‌کند؛ زیرا معتقدیم که دستیابی به اهداف خاص زندگی ما را متحول می‌کند و شادی پایدار را به ارمغان می‌آورد. در عوض، باید تشخیص دهیم که رضایت واقعی از رشد شخصی مداوم، روابط معنادار و زندگی اصیل ناشی می‌شود، نه از رسیدن به نقاط عطف خاص.

دکتر سوفی مورت، روان‌شناس بالینی، توضیح می‌دهد که وقتی به یک نقطه‌ی عطف می‌رسید، ساختار و هدفی را که دنبال‌کردن آن نقطه‌ی عطف فراهم کرده است از دست می‌دهید و احساس گم‌شدن می‌کنید. موفقیت در یک زمینه به این معنی نیست که وضع جنبه‌های دیگر زندگی عالی است و رسیدن به یک رویا، چالش‌های زندگی یا مسائل شخصی را در سایر زمینه‌ها پاک نمی‌کند. به‌عنوان‌مثال، ممکن است همان زمانی که نخستین کتاب‌تان را منتشر می‌کنید، هم‌زمان با ضررهای مالی هم روبرو شوید. موفقیت در یک زمینه، شما را در برابر مشکلات در جنبه‌های دیگر زندگی محافظت نمی‌کند.

آدام گرانت، استاد روان‌شناسی، تاکید می‌کند که موفقیت یک هیجان موقت است. شادی واقعی در فعالیت‌های روزانه نهفته است که شادی و رضایت را به ارمغان می‌آورد. دستاوردها فقط بخشی از زندگی هستند، نه راه‌حل نهایی همه‌ی مشکلات؛ بنابراین به‌جای تعقیب توهم خوشبختی دائمی از طریق دستاوردهای بزرگ، بر زمان حال تمرکز کنید. سعی کنید از لحظات کوچک و روزانه‌ای که شادی می‌آورند لذت ببرید. موفقیت باید به‌عنوان یک سفر مداوم تلقی شود، نه یک مقصد نهایی.

با تغییر تمرکز خود به شادی‌های روزانه و ارزش‌های شخصی، می‌توانید رضایت ماندگار را پیدا کنید و آنچه موفقیت برای شما به ارمغان می‌آورد را دوباره تعریف کنید. این یکی از مراحل برچیدن افسانه‌ی موفقیت و آشکارکردن این واقعیت است که رضایت حقیقی از درون می‌آید، نه از دستاوردهای بیرونی.

 

خلاصه‌ نهایی

رضایت و موفقیت واقعی را نمی‌توان صرفا از دستاوردهای بیرونی یا انتظارات اجتماعی بدست آورد، بلکه روابط معنادار و زندگی اصیل را باید در شادی‌های روزمره، جستجو کرد. با پذیرش تعریفی گسترده‌تر و شخصی‌تر از موفقیت، می‌توانید با رضایت و انعطاف‌پذیری بیشتری در فراز و نشیب‌های زندگی حرکت کنید. شناختن افسانه‌های خوشبختی دائمی، بهره‌وری بی‌امان، شهرت و ثروت به شما امکان می‌دهد آنچه را که واقعا مهم است، دوباره تعریف کنید و یک زندگی متعادل‌تر و رضایت‌بخش‌تر برای خود فراهم کنید. دیدگاه خود را تغییر دهید تا قدر لحظه اکنون را بدانید. خواهید فهمید که رضایت واقعی از درون می‌آید.

 

درباره نویسنده

اِما گانون نویسنده، مجری و پادکستر (تولیدکننده‌ی پادکست) است که به‌خاطر بینش‌های عمیقش درباره‌ی پویایی‌های کار و زندگی معاصر شناخته شده است. او همچنین کتاب «روش چند خط تیره» را نوشته است که به بررسی چشم‌انداز در حال تغییر کار و چگونگی ارتباط ما در دنیای دیجیتال می‌پردازد. گانون علاوه بر نویسندگی، میزبان پادکست محبوب انگلیسی «Ctrl Alt Delete» است که در آن با مهمانان مختلف درباره‌ی موفقیت و توسعه‌ی فردی بحث می‌کند.

 

میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 7

کتاب افزایش عملکرد

کتاب افزایش عملکرد

انجام کارهای یک هفته در یک روز با افزایش عملکرد شخصی

250.000 تومان

فقط 175،000 تومان

فیلم دوره سیستم سازی با 60 درصد تخفیف ویژه - فقط تا امشب