خلاصه کتاب رهبر بینش محور
خلاصه کتاب رهبر بینش محور
فهرست مطالب
5
(1)

کتاب رهبر بینش محور (۲۰۲۵) نوشته Jenny Dearborn و Kelly Rider، بررسی می‌کند چگونه شرکت‌ها می‌توانند با بهره‌گیری از تحلیل نیروی کار، چالش‌های پیچیده کسب‌وکار را حل کنند و عملکرد سازمانی خود را بهبود بخشند.

این کتاب با ارائه مثال‌های واقعی، یک چهارچوب عملی ارائه می‌دهد تا داده‌های کارکنان به بینش‌های استراتژیک تبدیل شوند، تصمیم‌گیری‌ها بهینه گردد و تاثیرات قابل‌سنجش ایجاد شود.

 

داده‌ها و بینش؛ چالش رهبران امروز

امروزه بیشتر رهبران با حجم عظیمی از داده‌ها احاطه شده‌اند و شاخص‌هایی درباره عملیات، فروش، مشتریان و کارکنان از هر سو به آن‌ها سرازیر می‌شود؛ اما داشتن داده با درک داده‌ها یکسان نیست و بسیار پیش می‌آید اعداد جمع‌آوری‌شده درباره افراد نادیده گرفته شوند، اشتباه استفاده شوند یا با تصمیمات واقعی کسب‌وکار ارتباطی نداشته باشند.

در همین حال، انتظارات روزبه‌روز افزایش می‌یابد؛ سرعت تغییر، فشار برای عملکرد بهتر و پیچیدگی نیروی کار امروزی، از کارکنان تمام‌وقت تا پیمانکاران و ابزارهای هوش مصنوعی، نیازمند بینش دقیق‌تر درباره نحوه انجام واقعی کارها است.

نقش تحلیل نیروی کار (Workforce Analytics)

اینجا است که تحلیل نیروی کار وارد می‌شود. در اصل، این روش ترکیب داده‌های مربوط به کارکنان، مانند مهارت‌ها، عملکرد، مشارکت و تحرکات آن‌ها با داده‌های کسب‌وکار است تا رهبران بفهمند در سازمانشان چه اتفاقی می‌افتد و چرا این اتفاقات می‌افتند.

وقتی این کار درست انجام شود، به رهبران کمک می‌کند الگوها را شناسایی کنند، چالش‌ها را پیش‌بینی کنند و عواملی که نتایج واقعی را رقم می‌زنند، مشخص کنند. با ظهور هوش مصنوعی و تحلیل‌های پیشرفته، این بینش‌ها اکنون ساده‌تر تولید و عملیاتی‌تر شده‌اند؛ اما تبدیل این پتانسیل به تاثیر واقعی همچنان یک چالش است.

ایجاد فرهنگ تصمیم‌گیری مبتنی بر شواهد

در کتاب رهبر بینش محور می‌آموزید چگونه با پرسش‌های بهتر، سیستم‌های قوی‌تر و فرهنگی که از تصمیم‌گیری مبتنی بر شواهد پشتیبانی می‌کند، می‌توان تحلیل نیروی کار را به موتور محرک عملکرد سازمانی تبدیل کرد.

همچنین خواهید دید واحد منابع انسانی چگونه می‌تواند به یک شریک استراتژیک واقعی تبدیل شود و چرا همسویی مدیران اجرایی برای ماندگاری و اثربخشی این نقش حیاتی است.

نقطه شروع، بازنگری در معیارهایی است که واقعا برای موفقیت اهمیت دارند.

 

تغییر معیارها، تغییر سبک رهبری

بسیاری از سازمان‌ها هنوز به داده‌های نیروی کار تکیه دارند که جمع‌آوری آن‌ها آسان، اما استفاده عملی از آن‌ها دشوار است.

شاخص‌هایی مانند موارد ذکر شده زیر، رایج هستند؛ اما نمی‌گویند چه‌چیزی واقعا موثر است یا تمرکز بعدی باید روی چه چیزی باشد:

  • نرخ ترک خدمت
  • کمیل دوره‌های آموزشی
  • مدت‌زمان پر کردن موقعیت‌های خالی

کتاب رهبر بینش محور

برخلاف حوزه‌هایی مانند مالی یا عملیات، واحد منابع انسانی به‌ندرت مجبور است معنای پشت این اعداد را توضیح دهد. این یک فرصت ازدست‌رفته است؛ زیرا وقتی تمرکز خود را از گزارش عددها به درک واقعی آن‌ها منتقل کنید، درهای تصمیم‌گیری‌های هوشمندتر و سریع‌تر در سراسر کسب‌وکار باز می‌شود.

از «چه اتفاقی افتاده» به «چرا و چه باید کرد»

کلید موفقیت این است فقط به آنچه رخ داده نگاه نکنید و شروع به پرسیدن چرا این اتفاق افتاده و چه کاری باید انجام داد کنید. داده‌های فعالیت، مثل تعداد افرادی که یک دوره را گذرانده‌اند، ارزش خود را دارند؛ اما کمک نمی‌کنند عملکرد، تاثیر یا نتایج واقعی کسب‌وکار را ارزیابی کنید.

اگر می‌خواهید نتایج واقعی به دست آورید، نه‌ فقط میزان تلاش صرف‌شده؛ بلکه «تاثیر اقدامات» را نیز باید بسنجید.

برای مثال، در یک مرکز تماس، ردیابی تعداد کارکنانی که مربی دریافت کرده‌اند اطلاعات چندانی نمی‌دهد؛ اما مقایسه میزان رضایت و حفظ مشتری بین آن‌ها، دید روشنی از اینکه چه چیزی واقعا تفاوت ایجاد کرده است ارائه می‌دهد.

کاربرد این اصول در یادگیری، استخدام و عملکرد

کتاب رهبر بینش محور بر این باور است همین اصل در زمینه یادگیری، استخدام و عملکرد نیز صدق می‌کند. امتیاز رضایت یادگیرندگان، که اغلب بر اساس عواملی مانند دمای سالن یا پذیرایی است، تغییر رفتار یا نتایج را پیش‌بینی نمی‌کند؛ به‌همین‌ترتیب، تمرکز صرف بر سرعت در استخدام، به‌ویژه در نقش‌های رهبری، می‌تواند به انتخاب‌های نامناسب منجر شود.

برای تصمیمات بهتر استخدام، باید ببینید کارکنان جدید به بهره‌وری کامل می‌رسند، در شرکت می‌مانند و عملکرد بلندمدت خوبی دارند.

مثال واقعی

شرکت Experian با افزایش نرخ ترک کارکنان و بالا رفتن هزینه‌ها روبه‌رو بود. تیم تحلیل کارکنان این شرکت، یک مدل پیش‌بینی طراحی کرد که بر اساس ۲۰۰ شاخص مختلف برای هر فرد، احتمال ترک خدمت کارکنان را ارزیابی می‌کرد.

با بهره‌گیری از این اطلاعات، واحد منابع انسانی و مدیران، اقدامات هدفمندی برای حفظ کارکنان انجام دادند که منجر به کاهش ۴درصدی نرخ ترک جهانی و صرفه‌جویی بیش از ۱۴ میلیون دلار شد؛ علاوه‌براین، واحد منابع انسانی جایگاه و نفوذ بیشتری در تصمیم‌گیری‌های کسب‌وکار پیدا کرد و توانست به سایر شرکت‌ها مشاوره دهد و تجربیات موفق خود را به اشتراک بگذارد.

نتایج مثبت

این نوع نتایج از اانجام اقدامات زیر حاصل می‌شود:

  • ترکیب داده‌های نیروی کار با داده‌های کسب‌وکار
  • بررسی الگوها
  • انتظار تحلیل دقیق از طرف واحد منابع انسانی

اگر می‌خواهید پاسخ‌های بهتری دریافت کنید، کتاب رهبر بینش محور توصیه می‌کند پرسش‌های بهتری بپرسید. این تغییر ذهنیت، پایه‌ای برای گام بعدی، یعنی ساخت قابلیت‌های تحلیلی که تمام این فرایند را ممکن می‌سازد، است.

 

ابتدا سیستم را بسازید؛ سپس از داده‌ها استفاده کنید

کتاب رهبر بینش محور همچنین تاکید می‌کند نمی‌توان انتظار داشت اگر سیستم‌های پشت منابع انسانی پراکنده، ناکارآمد یا نادیده گرفته شده باشند، تحلیل نیروی کار ارزش واقعی ایجاد کند.

سازمان‌هایی که موفقیت واقعی کسب می‌کنند، نه‌تنها پرسش‌های بهتری می‌پرسند؛ بلکه در نیروهای انسانی، پلتفرم‌ها و همکاری‌های لازم برای پاسخ‌دهی به این پرسش‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند.

این فرایند شامل چند اقدام کلیدی است که برای موفقیت تحلیل نیروی کار ضروری هستند:

  • پاک‌سازی داده‌های نامنظم
  • ایجاد اعتماد به نتایج
  • تشکیل تیم‌های میان‌وظیفه‌ای که واقعا می‌توانند با هم کار کنند

اگر می‌خواهید از گزارش‌های جداافتاده به بینش‌های آماده تصمیم‌گیری برسید، ابتدا باید قابلیت‌ها و زیرساخت‌ها را بسازید.

چالش داده‌ها

کتاب رهبر بینش محور همچنین بیان می‌کند مشکل، از داده‌ها شروع می‌شود. اطلاعات منابع انسانی اغلب در سیستم‌های مختلف پراکنده، ناسازگار و محدود شده توسط قوانین و ملاحظات اخلاقی است. عناوین شغلی، امتیازات عملکرد و دسته‌بندی‌های جمعیتی بین دپارتمان‌ها و کشورها می‌توانند تفاوت زیادی داشته باشند.

حتی وقتی داده‌ها موجود هستند، نگرانی‌های مربوط به حریم خصوصی و فناوری قدیمی دسترسی را کند یا ناقص می‌کنند و چون داده‌های منابع انسانی اغلب به‌عنوان یک تعهد گزارش‌دهی در نظر گرفته می‌شدند، نسبت به داده‌های مالی یا عملیاتی کمتر مورداعتماد قرار می‌گرفتند.

نیاز به یکپارچگی و همکاری میان واحدها

یکی از موانع رایج که در کتاب رهبر بینش محور بیان شد، یکپارچگی ضعیف بین منابع انسانی و سایر بخش‌ها است.

داده‌های نیروی کار باید با مالی، فناوری اطلاعات، فروش و سایر واحدها ارتباط داشته باشند تا مفید باشند؛ اما تنها بخش کوچکی از سازمان‌ها این کار را به‌خوبی انجام می‌دهند. فراهم کردن تحلیل موثر نیازمند همکاری میان‌وظیفه‌ای، اولویت‌های مشترک و رهبری است که انتظار هماهنگی را مشخص کند.

به‌عنوان‌مثال، یک شرکت نرم‌افزاری با ترکیب داده‌های منابع انسانی و فروش، مشکل طولانی شدن روند رشد کارکنان جدید را حل کرد. با حضور افراد مناسب، نقاط ضعف در فرایند آموزش شناسایی شد، آموزش‌ها و مسئولیت مدیران تنظیم شد و زمان رشد کارکنان جدید به نصف کاهش یافت؛ نتیجه مستقیم آن، افزایش سریع‌تر درآمد و بهبود حفظ کارکنان بود.

ابزارها و حاکمیت داده

نیاز به ابزارهای مناسب نیز وجود دارد. شرکت‌ها اقدامات مختلف زیر را پیش می‌گیرند:

  • برخی شرکت‌ها پلتفرم‌های سفارشی می‌سازند.
  • برخی نرم‌افزار تخصصی خریداری می‌کنند.
  • رخی سیستم‌های موجود را گسترش می‌دهند.

مدل واحدی برای همه وجود ندارد؛ اما باید یک مدل انتخاب و به آن متعهد شوید. حاکمیت داده نیز به‌ همان‌ اندازه اهمیت دارد. حاکمیت داده یعنی اطمینان از اینکه داده‌ها به‌طور اخلاقی مدیریت شده، به شکل مناسب به اشتراک گذاشته شده و به ارزش مشخصی برای کسب‌وکار و کارکنان متصل باشد.

ایجاد این اعتماد، به‌ویژه اگر داده‌ها قبلا درست مدیریت نشده باشند زمان‌بر است؛ اما برای موفقیت تلاش‌های تحلیلی ضروری است.

ارتقای نقش استراتژیک منابع انسانی

پس از فراهم شدن زیرساخت‌ها و جلب اعتماد، زمان آن است انتظارات از منابع انسانی را به سطح بالاتری ببریم؛ به‌گونه‌ای که فراتر از وظایف روزمره، گزارش‌دهی صرف و رعایت مقررات عمل کرده و نقش واقعی و استراتژیک خود را در شکل‌دهی به آینده شرکت ایفا کند.

 

ارتقای استانداردها برای منابع انسانی استراتژیک

برای کسب نتایج بهتر از داده‌های نیروی کار، باید انتظارات بالاتری از تیمی که این داده‌ها را مدیریت می‌کند داشته باشید.

این یعنی بازاندیشی در نقش منابع انسانی نه صرفا به‌عنوان یک واحد پشتیبان؛ بلکه به‌عنوان نیرویی استراتژیک که مستقیما با عملکرد کسب‌وکار مرتبط است. سازمان‌هایی که بیشترین تاثیر را از تحلیل نیروی کار می‌بینند، همان‌هایی هستند که رهبران منابع انسانی را به استاندارد بالاتری ملزم کرده و مسئولیت نتایج نیروی کار را به اشتراک می‌گذارند.

نمونه‌های تحول در سایر واحدهای کسب‌وکار

کتاب رهبر بینش محور سایر واحدهای کسب‌وکار، پیش‌تر این جهش را انجام داده‌اند:

  • فناوری اطلاعات که از تعمیر سخت‌افزار به هدایت استراتژی دیجیتال و نقش کلیدی مدیران اجرایی تبدیل شد.
  • بخش مالی که از ثبت و نگهداری اسناد به هدایت سرمایه‌گذاری‌های کلان و تصمیم‌گیری‌های استراتژیک شرکت تبدیل شد.
  • بازاریابی که فراتر از برندینگ و تبلیغات رفت و استراتژی دیجیتال مشتری را شکل داد.

این تغییرات خودکار نبودند؛ بلکه با انتظارات رهبران و پاسخگویی واقعی شکل گرفتند.

نقش استراتژیک منابع انسانی

منابع انسانی نیز در آستانه چنین تحولاتی است. منابع انسانی فراتر از رعایت مقررات و استخدام، وارد حوزه‌های طراحی نیروی کار، تجربه کارکنان و تحلیل داده‌های نیروی کار شده است؛ اما وظیفه شما است آن را جلو ببرید.

بهترین تیم‌های منابع انسانی امروزی، منجر به موارد زیر می‌شوند:

  • فرهنگ سازمانی را شکل می‌دهند.
  • مشاوره رشد ارائه می‌دهند.
  • از تحلیل‌های پیشرفته برای حل چالش‌های کسب‌وکار استفاده می‌کنند.

مثال واقعی: یک شرکت هتل جهانی

یک شرکت هتل جهانی با کاهش رضایت مهمان مواجه شد. تیم رهبری با مشاهده کاهش امتیاز مشتری و درآمد در چند ملک، تیم تحلیل منابع انسانی را برای بررسی موضوع فراخواند. تیم منابع انسانی مشکل را در وابستگی بیش‌ازحد به کارکنان قراردادی بخش پذیرش شناسایی کرد که آموزش کافی ندیده و ارتباط ضعیف‌تری با برند داشتند.

راه‌حل، شامل اقدامات زیر بود:

  • اعلام مشکل توسط منابع انسانی
  • اصلاح سیستم‌ها و هدایت محدودیت‌های استخدام جدید

نتیجه: «امتیاز رضایت مهمان‌ها در عرض چند ماه افزایش یافت و درآمد نیز بهبود پیدا کرد».

مسئولیت‌پذیری و نتایج

این داستان‌ها نشان می‌دهد وقتی به منابع انسانی اعتماد داده می‌شود مشکلات واقعی را حل کند، نه‌تنها وظایف روزمره انجام می‌شود؛ بلکه نتایج ملموس و اثرگذار شکل می‌گیرد. همچنین به‌وضوح نشان می‌دهد نادیده گرفتن نقش HR چه ریسک‌هایی دارد.

کتاب رهبر بینش محور تاکید می‌کند منابع انسانی استراتژیک واقعی، زمانی ظهور می‌کند که رهبران اختیار و فضای کافی برای ایجاد تغییرات مهم را به آن‌ها بدهند.

علاوه‌براین، شما و تیم‌هایتان نیز باید مسئولیت نتایج نیروی کار را بر عهده بگیرید. شاخص‌هایی مانند:

  • نرخ ترک خدمت
  • میزان مشارکت
  • کارایی استخدام

همگی با عملکرد کسب‌وکار مرتبط‌ هستند و باید مانند درآمد یا حاشیه سود پیگیری شوند. وقتی همه در قبال نتایج افراد مسئولیت دارند، منابع انسانی شریک بهتری می‌شود و کسب‌وکار هوشمندتر، سریع‌تر و مقاوم‌تر می‌گردد.

 

ایجاد فرهنگ بینش‌محور در سازمان

برای رقابت واقعی در کسب‌وکار امروز، سازمان‌ها باید فرهنگی داشته باشند که تصمیم‌گیری مبتنی بر شواهد و داده‌ها را در همه سطوح تشویق و حمایت کند.

تبدیل شدن به یک سازمان بینش‌محور، همان چیزی است که در کتاب رهبر بینش محور به آن تاکید شده است: «حرکت از داده‌های پراکنده و جزیره‌ای به ذهنیتی که استفاده از داده برای حل مشکلات، یک روال استاندارد سازمانی باشد».

این تغییر، از «افراد» و «تیم‌ها» آغاز می‌شود.

نقش رهبری در فرهنگ بینش‌محور

رهبران باید مسیر را مشخص کنند. داده‌ها نباید صرفا برای رصد عملکرد استفاده شوند؛ بلکه باید برای شکل‌دهی به استراتژی سازمان به‌کار گرفته شوند. سازمان‌هایی که این دیدگاه را دارند، عملکرد بهتری در تمام بخش‌ها دارند.

با‌این‌حال، ایجاد تاثیر واقعی نیازمند تغییر عادات، توسعه مهارت‌های جدید و به چالش کشیدن فرضیات، قدیمی است. بسیاری از مدیران اجرایی می‌گویند می‌خواهند فرهنگی بینش‌محور ایجاد کنند؛ اما هنوز به شهود شخصی و حدس و گمان متکی‌ هستند. کتاب رهبر بینش محور بر این نکته تاکید دارد که این شکاف باید از سطح مدیریت ارشد بسته شود.

نقش کلیدی منابع انسانی

یکی از موثرترین ابزارها و نکته مهمی که در کتاب رهبر بینش محور مطرح شده، منابع انسانی است.

منابع انسانی مجهز به اتوماسیون، مهارت‌های تحلیلی و دانش کسب‌وکار می‌تواند به یک نیروی چندبرابرکننده اثرگذاری سازمان تبدیل شود. ابزارهای هوش مصنوعی در منابع انسانی می‌توانند در موارد زیر کمک‌کننده باشند:

  • پیش‌بینی ترک خدمت کارکنان
  • بهبود ساختارهای حقوق و مزایا
  • بهینه‌سازی فرایند استخدام و توسعه کارکنان

نمونه‌های عملی، نتایج زیر را نسان می‌دهد نشان می‌دهد:

  • شرکت مایکروسافت با استفاده از عاملان مجازی منابع انسانی، ده‌ها هزار ساعت صرفه‌جویی کرد.
  • IBM با ابزارهای هوش مصنوعی، خروج کارکنان را یک‌سوم کاهش داد و تصمیمات حقوق منصفانه را بهبود بخشید.
  • با تحلیل داده‌ها توسط منابع انسانی، این واحد به‌جای صرفا واکنش، نقش واقعی در نتایج سازمانی پیدا می‌کند.

اهمیت فرهنگ سازمانی برای داده‌محوری

حتی بهترین ابزارها بدون فرهنگ مناسب بینش‌محور کارایی ندارند. عناصر کلیدی عبارتند از:

  • اعتماد
  • شفافیت
  • دسترسی آزاد به داده‌ها

وقتی کارکنان بتوانند داده‌ها را به‌طور مستقل بررسی و تحلیل کنند، بهره‌وری و نوآوری افزایش می‌یابد.

یک مثال از شرکت مالی Fortune 500 نشان می‌دهد مقاومت فرهنگی و نداشتن اعتماد، مانع تحول دیجیتال بود. پس از اجرای برنامه‌های آموزشی، همسویی مدیران و مشارکت بیشتر از 900 مدیر در یک برنامه شش‌ماهه، امتیاز اعتماد ۱۲درصد افزایش یافت و شرکت بهترین عملکرد مالی خود را تجربه کرد.

تقویت روزانه فرهنگ بینش‌محور

ایجاد فرهنگ بینش‌محور با دستورالعمل‌ها اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه با وجود موارد زیر تقویت می‌شود:

  • تصمیمات روزانه
  • مشوق‌ها
  • حمایت مستمر

این شامل آموزش، شفافیت داده‌ها و قدردانی از کسانی است که با شواهد تصمیم می‌گیرند. رعایت این اصول، عملکرد کل سازمان را به‌سمت یک سازمان بینش‌محور واقعی هدایت می‌کند.

برای بهره‌برداری بلندمدت از داده‌ها و بینش‌ها، همسویی رهبران ارشد، به‌ویژه CEO و CHRO ضروری است.

 

تبدیل تحلیل نیروی کار به یک حوزه کلیدی در سطح مدیران ارشد

برای بهره‌برداری واقعی از تحلیل نیروی کار، تغییر باید از سطح مدیریت ارشد آغاز شود. بدون حمایت CEO و CHRO آینده‌نگر، حتی پیشرفته‌ترین ابزارها هم نتایج واقعی نخواهند داشت.

منابع انسانی اگر صرفا به‌عنوان واحد اداری تلقی شود، نمی‌تواند اولویت‌های کسب‌وکار را شکل دهد و داده‌ها هم اگر رهبران افراد در تصمیمات استراتژیک مشارکت نداشته باشند، کمکی نمی‌کنند.

نقش CHRO در سازمان بینش‌محور

در کتاب رهبر بینش محور تاکید شده است CHRO یا «مدیر ارشد منابع انسانی»، مسئول همسویی استعدادها با استراتژی کسب‌وکار است.

مدیران موثر منابع انسانی، فراتر از وظایف پایه منابع انسانی عمل می‌کنند و مسئولیت‌هایی از جمله موارد زیر را نیز بر عهده دارند:

  • فرهنگ سازمانی را شکل می‌دهند.
  • مسیرهای رهبری را ایجاد می‌کنند.
  • استراتژی نیروی کار را هدایت می‌کنند.

اما امروز تنها حدود یک‌چهارم آن‌ها این نقش را به طور کامل ایفا می‌کنند. به گفته کتاب رهبر بینش محور، دلیل این است در بسیاری از سازمان‌ها، انتظارات CEOها از منابع انسانی به‌اندازه‌کافی بالا نیست.

ویژگی‌های CHRO اثرگذار

برای ایجاد تاثیر واقعی، باید در نظر گرفت چه نوع CHRO نیاز دارید:

1. CHROهایی که از بخش‌های دیگر کسب‌وکار می‌آیند و مهارت‌های داده‌ای قوی، بینش استراتژیک و اعتبار بیرونی دارند.

2. CHROهایی که مسیر خود را از منابع انسانی طی کرده‌اند و با مدرن‌سازی عملکرد واحد و نشان دادن تاثیر قابل‌اندازه‌گیری در کسب‌وکار به این سطح رسیده‌اند.

در هر دو حالت، CHRO باید مستقیما به CEO گزارش دهد و به‌عنوان یک شریک واقعی و نه فقط مدیر یک واحد، دیده شود.

Microsoft؛ نمونه عملی

زمانی که ساتیا نادلا به‌عنوان CEO معرفی شد، با CHRO کاتلین هوگان همکاری نزدیکی داشت تا فرهنگ شرکت را بازسازی کنند.

آن‌ها اقدامات زیر را خیلی خوب انجام دادند:

  • فرهنگ را حول همکاری، یادگیری مستمر و هدفمندی بازسازی کردند.
  • سیستم‌ها را بازطراحی کردند و اصول رهبری مشترک معرفی کردند.
  • از داده‌ها برای رصد مشارکت کارکنان و پیشرفت‌ها استفاده کردند.

نتایج شگفت‌انگیز بود:

  • افزایش درآمد و سود
  • بالاترین سطح رضایت کارکنان در تاریخ شرکت
  • همسویی با سایر مدیران ارشد

برای رسیدن به نتایج مشابه، CHRO باید روابط قوی با دیگر مدیران ارشد، به‌ویژه CFO و CIO داشته باشد و برنامه‌ریزی نیروی کار، استراتژی فناوری و بودجه‌بندی باید هماهنگ شوند.

CEOها می‌توانند با مشارکت دادن منابع انسانی در برنامه‌ریزی شرکتی، ایجاد فضای نوآوری و محافظت از بودجه و زمان یادگیری، این هماهنگی را تقویت کنند.

پیام اصلی کتاب رهبر بینش محور روشن است:

برای اینکه سازمان از تحلیل داده‌ها و استراتژی نیروی کار آماده برای آینده بهره ببرد، C-suite باید پیشگام باشد و داده‌های قدرتمند، بدون رهبری که بداند چگونه از آن‌ها استفاده کند، بی‌معنا هستند.

 

در پایان، واضح است منابع انسانی فراتر از یک واحد پشتیبانی ساده عمل می‌کند و نقش آن در شکل‌دهی به فرهنگ سازمان، هدایت استراتژی نیروی کار و افزایش بهره‌وری، حیاتی است. امروز هر سازمان موفقی می‌داند قدرت واقعی در همسویی استعدادها با اهداف کسب‌وکار و ایجاد تیم‌هایی است که با داده و بینش هدایت می‌شوند.

با رشد فناوری، هوش مصنوعی و ابزارهای تحلیلی پیشرفته، این نقش حیاتی بیش از پیش برجسته شده است. هوش مصنوعی می‌تواند فرایندهای روتین را خودکار کند؛ اما ارزش واقعی از ترکیب استعداد انسانی با بینش داده‌ای و تصمیم‌گیری استراتژیک حاصل می‌شود.

برای درک بهتر این تحول و یادگیری راهکارهای عملی برای بهبود عملکرد منابع انسانی با کمک فناوری و هوش مصنوعی، پیشنهاد می‌کنیم مقاله «مدیریت منابع انسانی با هوش مصنوعی» را در وب‌سایت مدیرسبز مطالعه کنید. این مقاله راهنمای جامعی برای استفاده از داده‌ها و هوش مصنوعی در ارتقای تصمیم‌گیری، بهره‌وری و موفقیت سازمان است.

 

میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 1

60 درصد تخفیف روی همه دوره‌ها به مناسبت 17 سالگی مدیر سبز