کتاب یادگیری و توسعه چابک (2024) نوشته Natal Dank، تاکید میکند متخصصان حوزه یادگیری و توسعه باید رویکردهای سنتی را کنار بگذارند و برای پاسخگویی به نیازهای محیط کسبوکار پرشتاب امروزی، روشهای چابک را بهکار گیرند.
این کتاب یک جعبهابزار جامع ارائه میدهد به متخصصان یادگیری کمک میکند راهکارهایی انسانمحور طراحی کنند؛ راهکارهایی که از طریق آزمایش و تکرار مستمر، چالشهای واقعی محیط کار را حل میکنند. در واقع، کتاب یادگیری و توسعه چابک نشان میدهد تنها با پذیرش رویکردهای نوین و ایجاد یادگیری پیوسته میتوان در فضای پرتحول امروز موفق شد.
مقدمهای بر کتاب یادگیری و توسعه چابک
ما در دنیایی زندگی میکنیم که همهچیز با سرعتی سرسامآور در حال تغییر است؛ بازارها یکشبه دگرگون میشوند، فناوری پیش از آنکه کاملا آموخته شود تکامل پیدا میکند و رویدادهای جهانی سریعتر از توان سازگاری ما چشماندازها را تغییر میدهند.
بیشتر بخشهای کسبوکار برای مقابله با این شرایط، سراغ چابکی و انعطافپذیری رفتهاند؛ اما حوزه یادگیری و توسعه، همچنان در مسیر کند حرکت میکند.
چرا چنین است؟ دلیل آن در ماهیت سنتی یادگیری و توسعه نهفته است؛ جایی که این حوزه معمولا بهصورت جزیرهای و جدا از دیگر بخشها عمل میکند؛ چه بهعنوان تیمی مستقل در دل واحد منابع انسانی، چه به شکل متخصصانی که تنها روی حوزههای محدود تمرکز دارند و یا حتی مشاوران بیرونی.
این رویکرد قدیمی بیشازحد کند است، پاسخگوی نیازهای فوری سازمانها نیست، راهکارهای یکسان و غیرقابلانعطاف ارائه میدهد و در نهایت کارکنان را با مجموعهای پراکنده و گیجکننده از برنامهها روبهرو میسازد.
واقعیت این است رویکرد سنتی و جزیرهای در یادگیری و توسعه، دیگر پاسخگو چالشهای پیچیده و پرسرعت دنیای کسبوکار امروز نیست. زمان آن فرا رسیده یادگیری و توسعه نیز خود را بهروز کند و همانند سایر بخشهای سازمان، روشهای چابک را به کار گیرد.
کتاب یادگیری و توسعه چابک دقیقا بر همین موضوع تاکید دارد و مجموعهای از تاکتیکها و ابزارهای کاربردی را معرفی میکند که متخصصان یادگیری میتوانند از «جعبهابزار چابک» وام بگیرند و در عمل پیادهسازی کنند.
روش چابک چیست و چرا اهمیت دارد؟
در طول تاریخ، کسبوکارها تغییرات عظیمی، از انقلاب صنعتی گرفته تا مدل تولید فورد، جنگهای جهانی و همهگیری کووید-۱۹ را پشتسر گذاشتهاند؛ اما چالشهای امروز متفاوت هستند.
اکنون با شتابگیری هوش مصنوعی، نوآوریهای سریع فناوری، زنجیرههای تامین جهانی پیچیده، بحرانهای اقلیمی و تنشهای ژئوپلیتیکی بهطور همزمان مواجه هستیم. این شرایط، طوفانی تمامعیار از پیچیدگی ایجاد کرده است.
خبر خوب این است چنین محیطی، دقیقا برای روش چابک طراحی شده است.
ریشههای روش چابک
روش چابک در اوایل دهه ۲۰۰۰ و در حوزه توسعه نرمافزار ظهور کرد؛ جایی که تیمها باید بهجای دنبال کردن برنامههای سختگیرانه و بلندمدت، سریعا به تغییر نیازها پاسخ میدادند. در هسته اصلی این روش، مشتری در مرکز قرار دارد و تیمها در چرخهای مستمر از برنامهریزی، اجرا، بازبینی و اصلاح حرکت میکنند.
مقایسه رویکرد سنتی و چابک
روش سنتی «آبشاری» شبیه ساختن یک خانه است!
همهچیز از ابتدا طراحی میشود و سپس مرحلهبهمرحله اجرا خواهد شد.
روش چابک شبیه باغبانی است!
بذر میکارید، مشاهده میکنید چهچیزی رشد میکند، رویکرد خود را اصلاح میکنید و با یادگیری مداوم، به مسیر ادامه میدهید.
گسترش روش چابک به حوزههای دیگر
امروزه روش چابک تنها به نرمافزار محدود نیست. تیمهای بازاریابی برای توسعه کمپینها، واحدهای منابع انسانی برای فرایندهای استخدام و حتی تیمهای مالی برای برنامهریزی بودجه از آن استفاده میکنند.
دلیلش روشن است: «روش چابک برای هر محیطی که نیاز به پاسخگویی سریع و انعطافپذیری داشته باشد، کارآمد است».
با وجود موفقیت روش چابک در بخشهای مختلف، یادگیری و توسعه همچنان در گذشته گیر کرده است. تیمهای یادگیری و توسعه هنوز مثل سال ۱۹۹۵ عمل میکنند؛ موارد زیر از جمله کارهایی هستند که بدون انعطاف و بهطور یکسان، در کل سازمان اجرا میشوند:
- ارزیابیهای نیاز طولانی
- تقویمهای آموزشی سالانه
- برنامههای کلیشهای
این در حالی است که چالشهای پیش روی یادگیری و توسعه، هر روز پیچیدهتر و پرسرعتتر میشوند.
نقش کتاب یادگیری و توسعه چابک
اینجا است که کتاب یادگیری و توسعه چابک وارد صحنه میشود. این کتاب نشان میدهد همانطور که روش چابک توانست دنیای نرمافزار، بازاریابی و مدیریت مالی را متحول کند، میتواند یادگیری و توسعه را نیز دگرگون سازد.
کتاب یادگیری و توسعه چابک ثابت میکند وقت آن رسیده است که سیستم یادگیری و توسعه، خود را بهروز کند، از قید و بند مدلهای سنتی رها شود و با استفاده از چابکی، مسیر توسعه افراد و توانمندسازی سازمان را هموار سازد.
خلق محصول در یادگیری و توسعه چابک
یکی از پرسشهای مهم این است یادگیری و توسعه چابک در عمل چگونه به نظر میرسد؟
پاسخ آن در تفکر مانند یک «مدیر محصول» نهفته است. منظور از «محصول» لزوما چیزی نیست که بتوان آن را لمس یا آنلاین خریداری کرد؛ بلکه محصول هر چیزی است که برای گروهی مشخص از افراد با نیاز یا چالش مشترک، ارزش ایجاد کند. زمانی که مشکل آنها حل شود، ارزش افزودهای نیز برای کل سازمان بهوجود میآید.
محصول یادگیری و توسعه چگونه عمل میکند؟
برای درک بهتر، کافی است یک محصول تجاری مانند تلفن هوشمند را در نظر بگیرید. این محصول چندین مشکل را حل میکند:
- ارتباطات
- سرگرمی و بهرهوری
- ایجاد درآمد برای شرکت
محصول یادگیری و توسعه نیز عملکردی مشابه دارد؛ با این تفاوت که ماهیت آن «تجربی» است. این محصول میتواند یک برنامه توسعه رهبری، یک کارگاه مهارتآموزی یا حتی فرایند انطباق همکار جدید با سازمان باشد.
مثال: فرایند انطباق همکار جدید با سازمان (Onboarding)
در رویکرد سنتی، یادگیری و توسعه ممکن است یک برنامه عمومی یکهفتهای طراحی کند و آن را کافی بداند؛ اما در یادگیری و توسعه چابک پرسش اصلی این است: «مشکل واقعی کجا است؟»
شاید کارکنان جدید احساس سردرگمی کنند، مدیران ندانند چگونه از آنها حمایت کنند یا بهرهوری افراد تا ماهها به تعویق بیفتد. در این حالت، کتاب یادگیری و توسعه چابک توصیه میکند محصولات معارفه هدفمند، مانند موارد زیر طراحی شوند:
- سیستم همکار دیجیتال
- ابزارهای حمایتی ویژه مدیران
- مسیرهای یادگیری متناسب با نقش افراد
چرخه عمر توسعه محصول
کتاب یادگیری و توسعه چابک چرخهای مشخص برای توسعه محصولات آموزشی ترسیم میکند:
- شناسایی چالش کسبوکار و تحلیل ارزش استراتژیک حل آن.
- تحقیق و کشف برای درک دقیق مشکلات واقعی افراد.
- تعیین محدوده و خلق چشمانداز محصول؛ اینکه راهحل دقیقاً چگونه باید طراحی شود.
- همآفرینی و تحویل تدریجی؛ ارائه ارزش زودهنگام و مداوم همراه با آزمون و اصلاح.
- نگهداری محصول و مدیریت پورتفولیو؛ یعنی بهبود مستمر و مدیریت کل مجموعه محصولات یادگیری.
تغییر نگرش در یادگیری و توسعه
این رویکرد، یادگیری و توسعه را از ذهنیت «بساز و امیدوار باش استفاده شود» به یک عملکرد ارزشمحور و مشتریمدار تبدیل میکند. بهجای تقویمهای آموزشی سالانه و برنامههای کلیشهای، سازمانها دائما در حال طراحی، آزمایش و بهبود محصولاتی خواهند بود که مشکلات واقعی کسبوکار را حل میکنند.
نتیجه این تغییر، خلق تجربههای یادگیری جذاب و کارآمد است؛ تجربههایی که افراد واقعا تمایل دارند در آنها مشارکت کنند؛ زیرا بر اساس نیازهای واقعی طراحی شدهاند، در قالبهای کوچک و قابلهضم ارائه میشوند و همواره بر پایه بازخورد بهبود مییابند.
این همان قدرت تفکر محصولمحور در یادگیری و توسعه است که کتاب یادگیری و توسعه چابک بر آن تاکید ویژه دارد.
طراحی برنامه آموزشی انسانمحور
تصور کنید شرکتی یک دوره آموزشی مربوط به رعایت قوانین برگزار کند و ۹۸٪ نرخ تکمیل به دست آورد. عالی به نظر میرسد، درست است؟
اما وقتی افراد فقط سریع روی صفحات کلیک میکنند، هیچ چیزی به خاطر نمیسپارند و همچنان همان اشتباهات قبلی را تکرار میکنند، این آموزش عملا شکست خورده است. آموزش از نظر فنی انجام شده؛ اما به انسانهایی که قرار بود به آنها کمک کند، هیچ سودی نرسانده است.
اهمیت طراحی انسانمحور
طراحی سنتی آموزش، معمولا از آنچه سازمان فکر میکند کارکنان نیاز دارند، مانند الزامات قانونی، شکافهای مهارتی شناساییشده در ارزیابیهای سالانه یا آخرین مدهای رهبری آغاز میشود.
کتاب یادگیری و توسعه چابک توضیح میدهد طراحی انسانمحور این روند را کاملا معکوس میکند. این رویکرد با درک نحوه واقعی کار افراد، عوامل ایجاد ناامیدی و آنچه واقعا به موفقیت آنها کمک میکند آغاز میشود.
نقش تفکر طراحی (Design Thinking)
طراحی انسانمحور بخشی از رویکرد تفکر طراحی است؛ روشی نظاممند برای حل مسائل که با شناخت عمیق کاربران آغاز میشود و سپس با آزمایش راهحلها ادامه پیدا میکند.
از کجا باید شروع کرد؟
وقتی با یک چالش کسبوکار روبهرو هستید، نقطه شروع، تحقیق عمیق درباره کاربران واقعی است. یکی از ابزارهای مهم در این مسیر، ساخت پرسونا دقیق است.
بهجای طراحی برای «همه مدیران»، میتوانید شخصیت «سارا، سرپرست تازهکاری که بین مدیریت مشتریان و یادگیری مهارتهای رهبری گیر کرده» را بسازید. این دقت باعث میشود طراحی برای انسانهای واقعی با محدودیتهای واقعی انجام شود؛ نه برای دستهبندیهای انتزاعی.
تبدیل دادهها به بینش عملی
پس از گردآوری دادهها، باید آنها را به بینشهای قابلاجرا تبدیل کنید. یکی از روشهای موثر، گالری واک است؛ یعنی تیم یادداشتهای چسبان با یافتههای تحقیق را روی دیوار نصب میکند.
عباراتی مثل «مدیران از مکالمات دشوار پرهیز میکنند»، «کارکنان خواهان منتورینگ همتا هستند»، «ابزارهای فعلی برای کار از راه دور مناسب نیستند». وقتی اعضای تیم قدم میزنند و این یادداشتها را مرور میکنند، الگوها بهطور طبیعی آشکار میشوند.
مراقب سوگیری تایید باشید
ذهن ما ناخودآگاه سمت یافتههایی کشیده میشود که باورهای قبلی ما را تایید میکنند یا سمت شکایتهای پرصدای معدودی متمایل میشود. کتاب یادگیری و توسعه چابک تاکید میکند باید خودتان را وادار کنید به شواهد متناقض و صدای افراد کمحرف هم توجه کنید.
تعریف دقیق مسئله؛ ستاره راهنما
همه این تحلیلها به یک مرحله حیاتی، یعنی «تعریف مسئله با دقت جراحی» ختم میشود.
بیان کلی مثل «کارکنان به مهارتهای رهبری نیاز دارند»، منجر به دورههای عمومی و بیاثر میشود.
جملهای دقیقتر مانند: «سرپرستان جدید در گذار از همکار به مدیر مشکل دارند و این باعث تنش تیمی و کاهش بهرهوری میشود»، به راهحلهای مشخصی مانند کارگاههای گذار، ابزارهای مدیریت تعارض یا سیستم منتورینگ مدیران اشاره میکند.
این تعریف دقیق، بهعنوان ستاره راهنما عمل میکند. بهجای ساخت محصولات آموزشی بر اساس حدس و گمان، اکنون در حال حل مشکلات واقعی افراد در جریان کار روزمرهشان هستید. نتیجه چنین رویکردی، افزایش چشمگیر درگیرشدن افراد و اثرگذاری برنامهها است؛ دقیقا همان چیزی که کتاب یادگیری و توسعه چابک بر آن پافشاری دارد.
تیمهای برتر، T-شکل هستند
تصور کنید در عرض ۲۴ ساعت، 4 ایمیل مختلف از یک بخش سازمانی به صندوق ورودی کارمند برسد:
1. یکی از واحد جذب استعداد درباره فرایندهای استخدام جدید
2. دیگری از یادگیری و توسعه درباره آموزشهای اجباری
3. سومی از بخش جبران خدمات درباره تغییرات مزایا
4. چهارمی از واحد مشارکت کارکنان درباره یک نظرسنجی فرهنگی
این وضعیت آشنا به نظر میرسد؟ این نوع ارتباط جزیرهای و ناسازگار در سازمانهای بزرگ بسیار رایج است. همه از آن شکایت میکنیم، میدانیم که سیلوها («Silo»در سازمان به وضعیتی گفته میشود که واحدها یا تیمهای مختلف، بهصورت جداگانه و جزیرهای کار میکنند و ارتباط و همکاری موثری با یکدیگر ندارند.) مضر هستند؛ اما جایگزین چیست؟
ورود کارکنان T-شکل و تیمهای T-شکل
اینجا است که مفهوم کارکنان و تیمهای T-شکل مطرح میشود. حرف T را در ذهن مجسم کنید:
- خط افقی: نشاندهنده مهارتهای عمومی و متنوع است که امکان میدهد در حوزههای مختلف توانایی همکاری داشته باشید.
- خط عمودی: نماد تخصص عمیق است که شما را به کارشناس مرجع در یک حوزه خاص تبدیل میکند.
ترکیب عمق و گستره در تخصص
در دنیای منابع انسانی و یادگیری، افراد نیاز دارند هر دو ویژگی را داشته باشند:
1. انعطافپذیری برای مشارکت در چالشهای گوناگون
2. عمق تخصص برای ارائه رهبری و راهکارهای دقیق
مثال: چیترا، شریک تجاری منابع انسانی
چیترا را در نظر بگیرید؛ شریک تجاری منابع انسانی. مهارتهای افقی او شامل موارد زیر میشوند:
- آشنایی با قوانین کار
- مدیریت پروژه
- تحلیل داده
- مدیریت تغییر
اما خط عمودی تخصص او در توسعه سازمانی و تحول فرهنگی قرار دارد. او میتواند جلسات بازسازی ساختار را هدایت کند، دادههای نظرسنجی کارکنان را تفسیر کند و برنامههای تغییر فرهنگ طراحی کند. مهمتر از همه، او میداند این اجزا، چگونه با یکدیگر پیوند میخورند.
تیمهای T-شکل در یادگیری و توسعه چابک
اکنون تصور کنید چیترا بخشی از یک تیم T-شکل در یادگیری و توسعه باشد. همه اعضا مهارتهای افقی مشترکی، ازجمله موارد زیر دارند:
- تفکر طراحی
- مدیریت ذینفعان
- تحلیل دادههای پایه
- درک کسبوکار
اما هر فرد، تخصص عمودی متفاوتی بههمراه میآورد؛ یک نفر متخصص توسعه رهبری است، دیگری در پلتفرمهای یادگیری دیجیتال تخصص دارد، سومی در مشاوره عملکرد مهارت دارد و چیترا در توسعه سازمانی متمرکز است.
چابکی طبیعی تیمهای T-شکل
این ساختار، تیمها را بهطور طبیعی چابک میکند. وقتی یک چالش پیچیده مانند ادغام دو شرکت پیش میآید، تیم میتواند سریعا بازآرایی شود. متخصص رهبری بر مربیگری مدیران ارشد تمرکز میکند، کارشناس دیجیتال پلتفرمهای یکپارچهسازی میسازد، مشاور عملکرد به بهرهوری میپردازد و چیترا ادغام فرهنگی را مدیریت میکند.
در این مدل، دیگر نیازی به تاییدهای طولانی یا تحویل بین بخشهای مختلف وجود ندارد.
مزایای تیمهای T-شکل در عمل
تیمهای T-شکل سیلوها را از بین میبرند؛ زیرا همه بهاندازهکافی زبان یکدیگر را میفهمند و میتوانند بهصورت یکپارچه همکاری کنند؛ درحالیکه هر فرد همچنان تخصص عمیق خود را به تیم میآورد.
نتیجه این است بهجای چهار ایمیل پراکنده و گیجکننده، کارکنان یک راهبرد منسجم دریافت میکنند که توسط افرادی ارائه شده است که واقعا درک میکنند اجزا چگونه به هم متصل میشوند.
کتاب یادگیری و توسعه چابک نشان میدهد ساخت تیمهای T-شکل، یکی از راهکارهای کلیدی برای حذف جزیرهای عمل کردن در سازمانها و ایجاد یادگیری موثر است. این نوع تیمها با ترکیب مهارتهای گسترده و تخصصهای عمیق، بهطور طبیعی انعطافپذیر و چابک هستند و میتوانند یادگیری را دقیقا در خدمت نیازهای واقعی کسبوکار قرار دهند.
فاوت پایلوت و آزمایش در یادگیری و توسعه چابک
بسیاری از متخصصان یادگیری و توسعه، وقتی میخواهند یک برنامه آموزشی جدید اجرا کنند، بهجای «آزمایش»، سراغ «پایلوت» میروند؛ درحالیکه این دو رویکرد، تفاوت اساسی دارند.
پایلوت (Pilot)
یک اجرای آزمایشی است که بر اساس فرض موفقیت طراحی میشود. یعنی سازمان تقریبا مطمئن است برنامه جواب میدهد و فقط میخواهد آن را در مقیاس کوچکتر امتحان کند. شکست در پایلوت میتواند پرهزینه و آسیبزننده باشد.
آزمایش (Experiment)
با ذهنیت شکست طراحی میشود. هدف آن یادگیری سریع و امن است. اگر نتیجه منفی باشد، بدون خسارت بزرگ میتوان مسیر را اصلاح کرد.
در چارچوب یادگیری و توسعه چابک، آزمایش اهمیت ویژهای دارد. چون تیمهای چابک بر پایه «تکرار مستمر» عمل میکنند:
- ساخت
- تست
- یادگیری
- اصلاح
این چرخه به سازمانها اجازه میدهد سریع بیاموزند و با تغییرات سازگار شوند.
طراحی «آزمایش» در یادگیری و توسعه
هدف را مشخص کنید
دقیقا کدام مسئله کسبوکار را میخواهید حل کنید؟
فرض خود را تعیین کنید
چهچیزی را درست میدانید یا فکر میکنید درست است؟
فرضیه بسازید
اگر آن فرض درست باشد، چه اتفاقی باید بیفتد؟
روش تست و معیارهای اندازهگیری را تعریف کنید و گام بعدی را بر اساس نتایج مشخص کنید.
مثال از یک آزمایش در سازمان
فرض کنید مشکل اصلی شرکت، «نبود جابهجایی داخلی» است؛ کارکنان نمیدانند چه فرصتهای شغلی در دسترس است. بهجای ساختن یک «بازارچه داخلی مشاغل» بزرگ و پرهزینه، میتوانید آزمایشهای کوچک انجام دهید:
1. آزمایش اول: ارسال خبرنامه هفتگی فرصتهای شغلی به ۵۰ داوطلب و بررسی نرخ بازشدن ایمیل (مثلا ۴۰٪).
2. آزمایش دوم: اضافه کردن تجربههای کارکنان (Testimonial) به آگهیها.
3. آزمایش سوم: ارائه راهنمای مسیر شغلی.
هر آزمایش ساده، کمهزینه و ایمن است و بر پایه نتایج قبلی شکل میگیرد. در نهایت، بدون ریسکهای بزرگ، یک سیستم قوی و کاربردی ساخته میشود.
حداکثرسازی تاثیر در یادگیری و توسعه
اگر در حوزه یادگیری و توسعه (L&D) فعالیت میکنید، احتمالا بارها احساس کردهاید بیشتر درحال «راضیکردن همه» هستید تا ایجاد ارزش واقعی!
شما تلاش میکنید برای همه، همهچیز باشید؛ اما در نهایت، خروجی فقط مجموعهای از راهکارهای متوسط است که کسی را واقعا هیجانزده نمیکند.
راهحل چیست؟ «تفکر چابک». با ذهنیت چابک میپذیرید نمیتوانید همه نیازها را برآورده کنید.
تمرکز باید روی بیشترین تاثیر باشد: «کدام اقدام میتواند بیشترین ارزش را برای بیشترین افراد ایجاد کند؟»
استراتژی؛ قلب تاثیرگذاری
استراتژی در یادگیری و توسعه یک مفهوم پیچیده و مرموز نیست؛ بلکه نقشهای برای خلق ارزش است.
سودآوری یا بهبود عملکرد، نتیجه یک استراتژی خوب است؛ نه بخشی از آن. مهمتر اینکه، استراتژی باید پویا و تکرارشونده باشد؛ یعنی دائما بازبینی و اصلاح شود.
این مسیر در سه فاز اصلی پیش میرود:
1. شناسایی (Identify)
با استفاده از تشخیص منظم، نیازهای واقعی کسبوکار را پیدا کنید:
- گفتوگو با مدیران درباره مسائل فوری
- رصد تجربه کارمندان با داشبوردهای منابع انسانی
- شناسایی شکافهای فرهنگی و مهارتی
این موارد، لیستی از مشکلات و فرصتها برای توسعه در اختیارتان میگذارند.
2. اولویتبندی (Prioritize)
هر ایده یا پروژه را روی نقشه ارزش-تلاش بسنجید:
- ارزش: میزان همراستایی با استراتژی، فوریت، سطح تاثیر، ریسک، نقاط درد کارمندان
- تلاش: وابستگی به واحدهای دیگر، پیچیدگی، مهارتهای موردنیاز، زمانبندی و محدودیت منابع
3. اجرا و تحویل (Deliver)
- تصویر کلان کارها را در سطح پورتفولیو مشخص کنید.
- برای هر ابتکار، بکلاگ (Backlog) دقیق داشته باشید.
بهجای تمرکز صرف بر پروژههای منفرد، یک ریتم ماهانه استراتژیک برقرار کنید تا بدون اینکه گرفتار جلسات بیپایان شوید، هماهنگی بزرگمقیاس ایجاد شود.

سنجش موفقیت
برای اندازهگیری تاثیر، از چهار نوع داده استفاده کنید:
1. عملیاتی: نرخ ترک کار، تعداد موقعیتهای خالی
2. تجربهای: بازخورد کارکنان، مصاحبههای خروج
3. نوآوری: هزینه آزمایشها و نتایج تستها
4. محصولی: ارزش طول عمر کارکنان (مشابه ارزش طول عمر مشتری)
مثال واقعی
یک تیم L&D با مشکل نرخ بالای خروج فروشندگان جدید مواجه است. تشخیصها نشان میدهد مشکل اصلی، «کمبود دانش محصول» و «حس بیحمایتی» است.
با نقشه ارزش-تلاش، آنها یک برنامه منتورینگ را انتخاب میکنند: «ارزش بالا، تلاش متوسط».
برنامه شامل موارد زیر است:
- آموزش مدیران
- سیستم تطبیق همکاران
- پیگیری پیشرفت در بازبینیهای ماهانه
موفقیت با شاخصهایی مثل کاهش ترک کار، بهبود بازخورد کارکنان جدید، هزینه آزمایش برنامه و افزایش ارزش طول عمر کارکنان سنجیده میشود.
این رویکرد سیستماتیک و چابک، واحد یادگیری و توسعه را از یک بخش پشتیبان در پشت صحنه، به موتور اصلی خلق ارزش و نتایج تجاری تبدیل میکند. چنین نگرشی نشان میدهد یادگیری، اگر درست طراحی و اجرا شود، صرفا به آموزش افراد محدود نمیشود؛ بلکه سازمان را دگرگون میسازد و آن را در مسیر رشد پایدار و مزیت رقابتی قرار میدهد.
پیشنهاد نهایی
در نهایت، پیام اصلی کتاب یادگیری و توسعه چابک این است اگر سازمانها میخواهند در دنیای پرتغییر امروز زنده بمانند و رشد کنند، باید یادگیری را از یک فعالیت فرعی به یک راهبرد محوری تبدیل کنند. آموزش کارکنان دیگر تنها بهمعنی انتقال دانش نیست؛ بلکه ابزاری قدرتمند برای ایجاد نوآوری، حل مسائل واقعی کسبوکار و ساختن تیمهایی است که توانایی سازگاری سریع با تغییرات را دارند.
اما یک نکته مهم را نباید فراموش کرد: «هیچ برنامه آموزشی، حتی اگر چابکترین متدولوژیها را بهکار گیرد، بدون انگیزه درونی کارکنان به نتیجه نخواهد رسید».
انگیزه، همان نیروی پنهانی است که باعث میشود یادگیری به عمل تبدیل شود و سازمانها از دانستن به مرحله عمل و دگرگونی برسند؛ بنابراین مدیران هوشمند، نهتنها باید روی آموزش سرمایهگذاری کنند؛ بلکه باید به تقویت انگیزه کارکنان نیز توجه ویژه داشته باشند.
اگر به زبان انگلیسی تسلط دارید و علاقهمند هستید صحبتهای نویسنده کتاب یادگیری و توسعه چابک را از زبان خودش بشنوید، تماشای ویدیو «Agile L&D with Natal Dank» در یوتیوب میتواند تجربهای ارزشمند و الهامبخش برایتان باشد.
همچنین اگر میخواهید بدانید چگونه میتوان انگیزه را در تیمها پرورش داد و از آن برای مدیریت بهتر و رسیدن به نتایج بزرگتر استفاده کرد، پیشنهاد میکنیم «خلاصه کتاب انگیزش اثر برایان تریسی» را در وبسایت مدیرسبز مطالعه کنید. این کتاب میتواند مکملی عالی برای رویکرد یادگیری و توسعه چابک باشد و مسیر را برای ساخت سازمانی پویا و الهامبخش هموار سازد.
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 5





1 دیدگاه برای “خلاصه کتاب یادگیری و توسعه چابک”
هم عالی و هم بسیار کارآمد و کاربردی ؛ خوندنش خالی از لطف نیست؛ بشرط بکارگیری و تداوم و استمرار و مداومت و اقدامگرایی ارزشمند ….سپاسگزارم