اگر کارکنان شما با خوشحالی وظایف خودشان را انجام می‌دهند، شما نقش مدیریتی خود را به‌خوبی انجام می‌دهید. مردم، اغلب شغل و به‌ویژه رئیسی را که دوست دارند رها نمی‌کنند. اگر رفتار درستی با دیگران داشته باشید آنگاه در زندگی نظم خواهید داشت.

مدیریت کارکنان شبیه مدیریت اشیا یا مدیریت یک پروژه نیست. هر فرد دارای توانایی‌ها، استعداد، نقاط قوت و ضعف و احساسات منحصربه‌فردی است. کمک به افراد، برای دستیابی به حداکثر توان فردی حتما نیازمند استراتژی‌ها و روش‌های مدیریتی گوناگونی است.

پیش از آنکه بتوانید دیگران را به‌طور موثر مدیریت کنید، باید درباره خود یا توانایی‌هایتان بیشتر بدانید. در گذشته، مدیریت به معنی غلبه و سلطه بر کارکنان بود. حرف رئیس قطعی و بی‌چون‌وچرا باید اجرا می‌شد؛ ولی محیط‌های امروزی خیلی متفاوت است. رقابت سخت و بی‌وقفه‌ای جهت افزایش تولید و کاهش هزینه‌ها در جریان است. باید با تعداد افراد کمتری به راندمان بیشتر دست یافت.

برای موفق شدن در این فضای رقابتی، به انتقال و اشتراک دانش، روابط‌ عمومی موثر و کار تیمی منسجم‌تری نیاز است. دست یافتن به این موفقیت‌ها بدون رعایت سه اصل حیاتی دشوار خواهد بود.

3 اصل حیاتی

1. هماهنگی

وظیفه یک مدیر خوب فراهم کردن فرصت‌های متفاوت شغلی و کاری برای افرادی با توانایی‌های مختلف برای رسیدن به یک هدف مشخص با بیشترین راندمان ممکن است. بنابراین هماهنگی و تنظیم وظایف افراد با یکدیگر و اهداف از پیش تعیین شده و تعیین چگونگی انجام کار و ایجاد معیارهایی برای ارزیابی میزان موفقیت در یک پروژه حیاتی است.

2. همیاری

پرورش روحیه همیاری و کمک به یکدیگر در یک گروه کاری و تنظیم روابط خوب بین کارمندان و تشویق آن‌ها برای تمرکز بیشتر بر نیازها و اهداف گروهی و نه نیازها و اهداف فرعی و حاشیه‌ای، اصل حیاتی دوم است.

3. همدلی

ایجاد اتفاق‌نظر میان کارمندان، حس مشترک هدفمند ایجاد می‌کند و همه را حول یک هدف درگیر کار می‌کند. مدیران خوب با تشویق کارمندان برای اظهارنظر سعی می‌کنند ضمن کنترل گروه، به آن‌ها نشان دهند که نظراتشان اجرا می‌شود.