بازاریابی تغییر کرده است. کسبوکارهایی رشد میکنند که قصهای قهرمان محور برای مشتریهایشان بسازند. شرکتهایی که این روش را در پیش نگیرند از یادها خواهند رفت.
بهترین پاداش را وقتی دریافت میکنید که قصههای مخاطبان را مهمتر از قصههای خود بدانید. آدمها دوست دارند درگیر قصهای بزرگتر از قصه خودشان شوند. برندهایی که مشتریها را در دل روایتی بزرگتر قرار میدهند، ارزش محصولاتشان را بالا میبرند. آیا برندتان به قصه عمیقتری منتهی میشود؟ آیا محصولتان برای مشتریها مثل ابزاری است که برای مقابله با چیزهای ناخوشایند از آن کمک بگیرند؟ آیا قصه برند شما راهحلی برای مشکل بیرونی، درونی و فلسفی مشتری ارائه میدهد؟
مخاطبان دیگر علاقهای به شنیدن قصه برند یا قصه موفقیت شخصی کارآفرینان ندارند؛ آنها تشنه قصهای هستند که قهرمانش مشتری باشد، نه برند.
2 اشتباه مهلک که برندها وقتی از محصولات و خدماتشان تعریف میکنند، مرتکب میشوند:
اشتباه اول
اولین اشتباه برندها این است که بر آن جنبههایی از محصولشان که به مردم برای بقا و رشد کمک میکند، تمرکز نمیکنند. همه قصههای بزرگ درباره بقا هستند؛ بقای فیزیکی، عاطفی، ارتباطی یا معنوی.
قصههایی که درباره این موضوعها نباشد، توجه مخاطب را جلب نمیکنند و کسی به این قصهها علاقه ندارد. این یعنی اگر محصولات و خدمات شما به بقا، بالیدن، پذیرفته شدن، کسب هویت آرمانی یا پیوند با اجتماعی که از نظر فیزیکی و اجتماعی از افراد دفاع میکند، کمک نکند، بعید است موفق شوید چیزی بفروشید.
این چیزهایی است که برای مردم اهمیت دارد و میتواند جیبتان را پرِ پول کند یا اگر آن را نادیده بگیرید شما را به ورشکستگی بکشاند.
فرض کنید ساعاتی را در تالاری سپری میکنید، مغز هرگز به تعداد صندلیهای تالار فکر نخواهد کرد. بااینحال همیشه میدانید که درهای خروجی کجا قرار دارند. چون مغز برای تضمین بقا، نیازی به دانستن تعداد صندلیهای تالار ندارد؛ اما دانستن محل خروجیها میتواند موقع آتشسوزی جان را نجات دهد.
ضمیر ناخودآگاه همیشه در حال طبقهبندی اطلاعات و سامان دادن به آنها است و وقتی از قصههای بیربطی از گذشته یا اهداف داخلی شرکت صحبت میکنید، خودتان را جای صندلیها قرار میدهید نه درهای خروجی تالار.
اشتباه دوم
دومین اشتباه برندها این است که مشتریهایشان را مجبور میکنند برای شناخت محصولاتشان بیشازحد کالری بسوزانند؛ ولی وقتی افراد مجبور شوند اطلاعات بیربط زیادی را پردازش کنند، کمکم منبع آن اطلاعات بیفایده را نادیده میگیرند تا کالریشان را ذخیره کنند.
بهعبارتدیگر، در مغز مخاطب سازوکار بقایی وجود دارد که باعث میشود هر وقت آنها را سردرگم کردید، شما را نادیده بگیرند و به حرفهایتان توجه نکنند.
بنابراین رمز کار این است که پیام شرکتتان درباره چیزی باشد که به بقای مشتری کمک کند و این کار را طوری انجام دهید تا مشتری بدون سوزاندن کالری زیاد بتواند آن را بفهمد.
منبع: کتاب «هر برند یک قصه است»
نویسنده: دانلد میلر
ناشر:اطراف
ترجمه: رسول بابایی
میانگین امتیاز 4.2 / 5. تعداد آرا: 15
1 دیدگاه برای “2 اشتباه در معرفی محصول ”
عنوان مطلب جذاب بود ولی من دو اشتباه رو متوجه نشدم. اگر یکی دو مثال کاربردی بیان می شد ، بهتر بود.