فهرست مقاله
مردم استنباط اشتباهی درباره رهبری دارند. وقتیکه میشنوند کسی عنوان مهمی دارد یا برای هدایت جمعی منصوب شده است، گمان میکنند او یک رهبر است. البته گاهی اوقات همینطور است. اما وقتی صحبت از رهبری به میان میآید، عناوین ارزش چندانی ندارند. یک رهبر واقعی، جایگاه رهبری را بهصورت انتصابی یا افتخاری به دست نمیآورد. رهبری واقعی تنها از طريق نفوذ در دیگران به دست میآید و نفوذ را نمیتوان بهصورت دستوری ایجاد کرد.
اگر دیگران حتی محض کنجکاوی هم که شده است از شما پیروی کنند، در امر رهبری بهمراتب بالایی رسیدهاید.
رهبری به دست آوردنی است. تنها چیزی که پست رهبری برای شما در پی دارد، یک فرصت است یا میزان نفوذتان را در دیگران افزایش دهید یا آن را بهکلی از بین ببرید. پنج مورد متداول از برداشتهای اشتباه درباره رهبری از قرار زیر است:
1. برداشت مدیریتی
یکی از برداشتهای بسیار شایع درباره رهبری این است که رهبری و مدیریت یکی هستند. تا چند سال قبل، کتابهایی که ادعا میشد درباره رهبری نوشته شدهاند، در واقع بیشتر به مدیریت میپرداختند. تفاوت اصلی دو مفهوم فوق این است که رهبری، ترغیب دیگران به تبعیت از طريق نفوذ در آنهاست درحالیکه مدیریت ایجاد و حفظ نظامها و فرایندهای کاری است.
بهترین راه برای تست این مساله که آیا شخصی میتواند بهجای مدیریت محض، رهبری هم کند یا خیر این است که از او بخواهید یک تغيير مثبت در سازمان ایجاد کند. مدیران میتوانند حفظ مسير کنند، اما نمیتوانند جهت حرکت را تغيير دهند. برای به حرکت درآوردن افراد در مسیری جدید ، به نفوذ نیاز دارید.
تنها چیزی که پست رهبری برای شما در پی دارد، یک فرصت است که یا میزان نفوذتان را در دیگران افزایش دهید یا آن را بهکلی از بین ببرید.
2. برداشت کارآفرینانه
بسیاری از مردم تصور میکنند که تمام فروشندهها و کارآفرینان از قدرت رهبری برخوردارند. اما همیشه هم اینطور نیست. شاید آگهیهای تبلیغاتی رانکو را دیده باشید. آنها اجناسی را میفروختند که از ابداعات یک کارآفرینی به نام ران پاپیل بود. او که فروشنده قرن نام گرفته بود در برنامههای تلویزیونی معرفی محصولات مختلفی از قبیل اسپری ضد کچلی و دستگاههای خشککن مواد خوراکی برای ماندگاری بیشتر آنها، نیز ظاهر شده است. پاپيل مطمئنا مردی متهور، نوآور و موفق است، بهخصوص اگر ۳۰۰ میلیون دلار درآمد حاصل از فروش محصولاتش را در نظر داشته باشيد؛ اما این مساله باعث نمیشود که او یک رهبر هم باشد.
شاید مردم آنچه را که او میفروشد بخرند ، اما از او پیروی نمیکنند. در بهترین حالت، او میتواند در یک لحظه مردم را ترغیب کند، اما هیچ نفوذ درازمدتی بر آنها ندارد.
3. برداشت اطلاعاتی
از سر فرانسیس بیکن نقل شده است که: «دانش قدرت است»، بیشتر کسانی که قدرت را پایه و اساس رهبری میدانند، طبیعتا گمان میکنند رهبران کسانی هستند که از هوش و اطلاعات زیادی برخوردارند؛ اما این مساله لزوما درست نیست. میتوانید به هر دانشگاه مهمی که میخواهید مراجعه کنید و پژوهشگران و دانشمندان باهوشی را ببینید که از نظر قدرت فکری همتایی ندارند اما توان رهبریشان بهاندازهای پایین است که اصلا بهحساب هم نمیآید؛ بهره هوشی لزوما با قدرت رهبری معادل نیست.
4. برداشت پیشتاز بودن
یک برداشت اشتباه دیگر این است که هر کس در کاری پیشتاز شد، رهبر است؛ اما پیشتاز بودن، همیشه با رهبر بودن معادل نیست.
یک شخص برای رهبر بودن نهتنها باید جلوتر از دیگران حرکت کند، بلکه دیگران هم باید آگاهانه پشت سر او حرکت کنند، رهبری او را بپذیرند و بر اساس چشمانداز او عمل کنند.
5. برداشت موقعيتي
بزرگترین درک اشتباه درباره رهبری این است که مردم تصور میکنند مبنای رهبری پست و مقام فرد است، درحالیکه اینطور نیست. استنلی هافتی در تایید این مطلب میگوید: «موقعیت نیست که رهبر را میسازد، رهبر است که موقعیت را میسازد.»
ماجرایی را که آگهی تبلیغاتی رانکو در شرکت تبلیغاتی کوردیانت اتفاق افتاد ملاحظه کنید. این شرکت سابقا با نام ساچیاندساچی شناخته میشد. در سال ۱۹۹۴ سرمایهگذاران حقوقی این شرکت، هیئتمدیره آن را مجبور کردند مدیرعامل شرکت؛ یعنی مائوریس ساچی را اخراج کنند. نتيجه این کار چه بود؟ بسیاری از مدیران شرکت به دنبال او شرکت را ترک کردند. همینطور هم بسیاری از بزرگترین مشتریان این شرکت که خطوط هوایی بریتیش ایرویز و شکلاتسازی مارس از جمله آنها بودند.
نفوذ ساچی بهاندازهای زیاد بود که رفتن او موجب شد ارزش سهام شرکت از ۸ دلار به ۴ دلار در هر سهم سقوط کند. آنچه در این شرکت اتفاق افتاد، نتیجه قانون نفوذ است. ساچی موقعیت و عنوانش را از دست داد؛ اما همچنان رهبر باقی ماند.
نویسنده: جان سی. مکسول
ناشر: سپید
ترجمه: معین خانلری
میانگین امتیاز 4.2 / 5. تعداد آرا: 5